سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل نرگس Narcissus

اولین همایش وبلاگ نویسان مهدوی

 

دیروز عصر نخوابیدم ، نشستم 2 تا فیلم نگاه کردم . فیلمهای جالبی بود بعد هم کمی کار کردم از سرشب همینطور کلافه بودم، کتاب تاریخ جامع ادیان جان بی ناس را د ست گرفتم و مطالعه کردم ارضاءم نکرد. پای کامپیوتر نشستم فایده نداشت خلاصه این که بی خوابی، بی حوصلگی  و دندان درد دوباره به سراغم آمده بود. کتاب مهاجران نوشته هاوارد فاست را برداشتم و شروع به خواندن کردم تا ساعت 7 تمومش کردم .

رمان و فیلم به انسان کمک می کند تابه نوعی با فرهنگ، آداب و رسوم یک ملت یا قوم آشنا شود.  ساعت 5/7 بود که آقای زارع زنگ زد و برای ساعت 8 هماهنگ کردیم . فرصت باری پیچیدن عمامه نبود. مجبور شدم قید حاج آقا را بزنم و با لباس شخصی به همایش بروم.

ساعت 9 بود که  به همایش رسیدیم . آقای خانگلزاده زودتر اومده بود مشغول صحبت شدیم . آقای اجرایی هم بود . کم کم دوستان پیدا شدند.

آقای فضل، آقای فخری و دیگر دوستان، تعدادی از خواهران هم تشریف فرما شده بودند . آقای پناهیان هم آمد . خلاصه اینکه همایش شروع شد. من حسابی تشنه بودم اما از آب خبری نبود . بیرون رفتم و آبی به سر و صورتم زدم و قتی برگشتم آقای پناهیان تازه صحب را شروع کرده بود من هم فرصت را غنیمت شمردم و یک چرت مرتب زدم ،یک لحظه متوجه شدم آقای شمس پشت سرم نشسته خواب از سرم پریده بود و هیچ کدام از حرفهای آقای پناهیان را هم متوجه نشده بودم . بعد از سخنرانی با کیک و بستنی پذیرایی کردند. من متعجب بودم که چرا توی این همایش خبری از آب آشامیدنی نبود. کمی هم سر به سر آقای فخری گذاشتم فکر کنم باور کرده بود، که من دارم التماس می کنم تا دوباره مرا مدیر محتوایی کند آنقدر سربه سرش گذاشتم تا اینکه گفت من به شما مشکوکم و چرا ینقدر اصرار می کنید.در ضمن می گفت که وبلاگت در یک سال گذشته فعال نبوده و ........

بعد هم که آقای نادر  طالب زاده مستند سازکارگردان و منتقد سینما در مورد یک برنامه   مستند که از شبکه CNN پخش می شود و مجری آن کریستین امانپور است صحبت کرد به نام سربازان خدا یا سربازان آخر الزمان و اینکه غربیها دارند روی این پروژه کار و سرمایه گذاری می کنند و ما باید کار کنیم ،‌تلاش کنیم و غیره ......جلسه تا اذان ادامه داشت و بعد از نماز هم ناهار و ......

 

سایت مسجد مقدس جمکران

 

http://www.jamkaran.info


تعلیم و تعلم

رسول اکرم " ص " وارد مسجد  مسجد مدینه ( 1) " شد ، چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بود ، و هر دسته‏ای حلقه‏ای تشکیل‏ داده سر گرم کاری بودند : یک دسته مشغول عبادت و ذکر و دسته دیگر به‏ تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند ، هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد . به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود : " این هر دو دسته کار نیک می‏کنند و بر خیر و سعادتمند " . آنگاه جمله‏ای اضافه کرد : " لکن من برای تعلیم و داناکردن فرستاده شده‏ام " ، پس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت ، و در حلقه آنها نشست.

 ادامه مطلب...

خاطرات شیرین اعتکاف (2)

شب با همسرم  و خواهرانم به مسجد رفتیم ، من از فرصت استفاده کردم و سری به آشپزخانه زینبیه زدم وبه خوش و بش با اهل آشپزخانه پرداختم . آشپز حسن آقای رعیت است .

تدارکات برای حدود 500 نفر بسیار سخت است مخصوصا اینکه تعداد زیادی از آنها خانم باشند و سلایق هم مختلف.

(آقای زمانی)

(حاج حمید شیعه )

این امر مهم را آقایان  زمانی ، حمید ،حاج محمد و عباس شیعه با همکاری صمد کریمیان و محمد حسن شیعه حسین نتیجه بر و ....... انجام می دادند.که جا داره همینجا ازشون تشکر کنم .

 

برنامه ها از سحر روز اول شروع شد هرروز هنگام اذان زیارت عاشوراخوانده  می شد

 

 

بعد هم نماز جماعت به امامت سید

 (که البته نماز را خیلی طول می داد و اسباب حرف و حدیث و فحش و..... افراد تنبل از جمله خودم را به دنبال داشت )

 

 

بعداز نماز صبح دعای عهد خوانده می شد و خواب شیرین تا ساعت 10 صبح بهترین هدیه بود برای من که تمام شب را بیدار بودم.

 

(پرخواب ترین عضو اعتکاف)

 

صبح ساعت 8 آقای رضایی طرحی نو در انداختند و خلق الله را مجبور به خواندن نماز جماعت البته از نوع قضا کرده بودند و من هم به عبادت مشغول بودم (خواب برای افرادی مثل  من عبادت است)

 

 

ساعت 10 یک جزء قرآن خواندیم به امامت حسن آقای خادمی و آزادی

 

 

ظهر هم که نماز جماعت بود

 

 

 آقا سید ببن دو نماز به جمات بی ریش و ریش تراش توپید که آقا حرام است ،‌ حرام است،‌ حرام است.

این بحث باعث بحث و جدل طلبگی شد بعد از نماز .

 

 

روی مقوایی که بر روی آب سرد کن چسبانده بودند نوشته بود :سه چیز فراموش نشود : سکوت ، تفکر ،ذکر

 

 

اگر چه بازیگوشی بچه ها این شعار را کمی دستخوش تغییر می کرد

اما این شعار مبنای اصلی سخنرانی بعداز ظهر روز اول بود ،‌که الحق و الانصاف آقای رضایی سخنرانی خوبی کرد.

 

ادامه مطلب در پست بعد


خاطرات شیرین اعتکاف (1)

با عرض سلام

امسال خدا توفیق داد تا بریم اعتکاف

خاطره شیرین معنوی و بسیار جالب

سه روزدور شدن از اینترنت ، کامپیوتر ، لپ تاپ و موبایل و ......

و صد البته آشنایی با دوستان جدید و تجدیید خاطره با دوستان قدیمی

دوربین را به دست بهترین شخص دادم یعنی بعدا از خودم خیلی تشکر کردم که دوربین را دست محمد جواد (کاویانی ) دادم . الحق و الانصاف هم عکسهابی خوبی گرفت.

(اگرچه بر اثر بی احتیاطی تقریبا همه آنها را پاک کردم )

 

 

محیط محیط جالبی بود

من هم اولین بارم بود که به اعتکاف می رفتم ، و صدالبته توفیق اجباری

چون رئیس اعتکاف یعنی شخص شخیص شیخ محسن از من

رسما دعوت کرده بود ( با خانواده )

 

 

 (شیخ محسن زمانی )

 

آخه ما زرقونی ها تا غریب هستیم خوب هوای هم دیگه رو داریم

اما تو شهر خودمون سایه هم را با تیر می زنیم

(البته این  را برای مزاح عرض کردم و این اصل در مورد روحانیت شهر صدق نمی کنه

و همه مردم به این نکته اذعان دارند که روحانیت در زرقان همیشه یار و یاور همدیگر

و پشتیبان و مدافع هم بوده اند) .

 

 

 

 راستی تا یادم نرفته از دوست و همکلاسی دوران راهنمایی و ابتدایی و

همرزم و هم لباس امروزم حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای رضایی هم

دعوت کرده بود.

 

 

 حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقامحمد  رضایی

 

حضور شیخ علی آقای صادقی هم با برو بچه هاش صفای دیگری به مسجد داده بود

 

 

شیخ علی آقای صادقی

 

 در این میان حضور اقشار مختلف اعم از دانش آموز، دانشجو ، محصل بازاری و حتی کودکانی که به سن تکلیف نرسیده یودند چشمگیر بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

در این فاصله با وحید آقای معدلی هم از نزدیک آشنا شدم و از صفای نفس

و محبت و دوستیش بهره بردم

 

 

 

ادامه مطلب در پست بعدی 


یادداشتهای یک طلبه/مرحوم کریمی راد

با عرض سلام ادب و احترام

 

مرحوم کریمی راد هم به رحمت ابدی پیوستند و  یکی دیگر از گلهای انقلاب چیده شد. و شاعر چه زیبا فرموده است که :

آن گل که بیشتر از همه به بوستان می دهد صفا

گلچین روزگار امانش نمی دهد.

مرحوم کریمی راد از معدود افرادی بودند که در هنگام تصدی مسئولیت خود در وزارت داد گستری جان تازه ای به کالبد این وزارتخانه بخشیدند. ضایعه در گذشت ایشان برای من غیر قابل قبول بود. این مصیبت را به پیشگاه رهبر معظم انقلاب، رئیس قوه قضاییه و رئیس جمهور محترم تسلیت می گویم

از اول انقلاب تا کنون افراد زیادی از مسئولین بلند پایه نظام جان خود را از دست داده اند. و به همین دلیل تا کنون سرمایه های عظیم علمی و سیاسی کشور از بین رفته است. که هم هزینه و هم مدت زمان زیادی باید بگذرد تا این سرمایه ها جایگزین شود و صد البته فقدان بعضی از این استوانه ها غیر قابل بازگشت می باشد.اما مسئله اینجاست که کسانی که مسئولیت حفظ و نگهداری از این افراد را دارند چرا آنگونه که باید و شاید به وظیفه خود عمل نمی کنند و یا نسبت به کار خود دقت عمل و پافشاری بیشتر نمی نمایند. آیا در کشور ما جان افراد مهمتر است یا وسایل . آیا یک وزیر برای مسافرت نمی تواند از هواپیما یا وسایل نقلیه مطمئن تر استفاده کند.  نکته ای که برای من غیر قابل قبول و ناراحت کننده است این است که محافظین این مرحوم کجا بوده اند تا ایشان را یاری کنند یا به بیمارستان برسانند. آیا ایشان بدون محافظ مسافرت می کرده اند و یا در یک محور حادثه خیز و برفی جایگاه اورژانس کجاست؟ اگر چه ساده زیستی و مردم داری مسئولان نکته ایست که هیچوقت نباید فراموش شود امابه هرحال لازم است تا مسئولین محترم هم به فکر سلامتی و حفظ جان خود باشند زیرا ایشان تنها تعلق به خود و خانواده شان نیستند بلکه تعلق به کل جامعه را دارند. 


یادداشتهای یک طلبه /نامگزاری ایام

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از سنت های حسنه از قدیم الایام نامگزاری روزها به نامهای مختلف ویا بزرگداشت ولادت و شهادت ائمه اطهار علیهم السلام یا بزرگان ملی و مذهبی  بوده است . به نظر می رسد این نامگزاریها و بزرگداشتها و به تبع آن بعضی از تعطیلیها برای یاد آوری و نکوداشت آن صورت می گیرد ،چیزی که ما با بی تفاوتی از کنار آن رد       می شویم. امروز میلاد امام موسی الکاظم علیه السلام است آیا صرف تبریک گفتن نکوداشت یاد آن امام همام است یا که نه ما باید به کتابخانه مان یا رسانه های گروهی مراجعه کنیم ، ببینیم این امام عزیز کی متولد شده پدرش که بوده مادرش که بوده منشش در زندگی چه بوده یا به دنبال این برویم که یک گفتار از ایشان پیدا کرده و در زندگی به آن عمل کنیم و آن گفتار نیکو را سر لوحه و سرمشق زندگیمان قرار دهیم. یا در مورد بزرگداشت شخصیتها و مناسبتهای ملی خود به کتابهای تاریخی یا افرادی که از نزدیک شاهد آن روزها بوده اند مراجعه کنیم و  از دلیل آن رویداد و مسائل مربوط به آن کسب علم و آگاهی نماییم. من معتقدم امروز بزرگترین مشکل ما در اجتماع و زندگی بحران هویت است. یعنی ما امروز به عنوان یک مسلمان ایرانی هنوز درک صحیحی از وظایف خود به عنوان یک ایرانی و یا یک مسلمان یا در حقیقت یک مسلمان ایرانی نداریم . اکثر مشکلاتی که در طول روز ، ماه و سال گریبانگیر ما و اجتماع شده است ، به خاطر این عدم درک صحیح است . اگر در خانه با خانواده مان مشکل داریم ، اگر در اجتماع با جوانانمان مشکل داریم ، اگر نمیتوانیم با جوانانمان ارتباط برقرار کنیم ، اگر جوانان حرفهای ما را درک نمیکنند به خاطر همین مسئله است ، که از مسلمانی فقط شناسنامه اش  را داریم از دینمان فقط اشهدش را بلدیم ،از امامانمان فقط اسمشان را ، از انقلاب ......بماند.........      بیاییم کمی بیشتر فکر کنیم و درست تر عمل کنیم ، راستی نظر شما چیست؟ راستی نظر شما چیست؟ راستی نظر شما چیست؟

 

atregoleyas@gmail.com

www.atregoleyas.com


رضا امیرخانی و کتابهایش

باسمه تعالی

چندروز پیش در روزنامه شرق مطلبی نوشته بود درمورد نویسنده توانای کشورمان جناب آقای رضا امیرخانی وتعدادی از کتابهای ایشان را نام برده و معرفی کرده بود در مسافرت هم که بودیم یکی ازدوستان مجدداً یکی دیگر از کتابهای ایشان به نام داستان سیستان را معرفی کرد به کتابفروشی سر زدم و این کتاب را گرفتم ، داستان زیبا و جذابی دارد و در حقیقت در نوع خود بی نظیر است. داستان همراهی نویسنده با ره بر در سفر 10 روزه ایشان به استان سیستان و بلوچستان است . در گوشه گوشه این کتاب داستان رفتارو منش عمومی رهبر انقلاب و سلوک فرزندانش بامردم مطرح شده است مطلبی که ممکن است برای خیلی از افراد تازه و جالب و آموزنده باشد. اگر چه این کتاب در سالهای قبل منتشر شده است  و ممکن است دوستان این کتاب را مطالعه کرده باشند من خواندن این کتاب و کتابهای دیگر ایشان را به همه دوستان و عزیزان توصیه می کنم. کتابهای دیگر ایشان عبارتند از ناصر ارمنی، من او ، از به و......  

atregoleyas@gmail.com

www.atregoleyas.com

 


یادداشتهای یک طلبه/تنهای تنها

 بعضی وقتها آدمها دلشون می گیره واحساس تنهایی می کنند

 از اینکه چرا دیگرون اونها رو درک نمی کنن یا چرا بعضی ها اونقدر خودشون رو میگیرن که یادشون میره که کی بودن و کی هستن

 یاد این شعر فروغ افتادم

 پاسخ

 بر روی ما نگاه خدا خنده میزند

هرچند ره به ساحل لطفش نبرده ایم

زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش

پنهان زدیدگان خدا می نخورده ایم

*********

پیشانی ار زداغ گناهی سیه شود

بهتر زداغ مهر نماز از سر ریا

نام خدا نبردن از آن به که زیر لب

بهر فریب خلق بگویی خدا خدا

**********

ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع

بر رویمان ببست به شادی در بهشت

او می گشاید ...... او که به لطف و صفای خویش

گوئی که خاک طینت ما را زغم سرشت

********

طوفان خنده ما را زلب نشست

کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم

چون سینه جای گوهر یکتای راستیست

زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم

*******

مائیم ......... ما که طعنه زاهد شنیده ایم

مائیم ......... ما که جامه تقوی دریده ایم

زیرا درون جامه به جز پیکر فریب

زین هادیان راه حقیقت ندیده ایم

آن آتشی که در دل ما شعله می کشد

گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود

دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق

نام گناهکاره رسوا نداده بود

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان

در گوش هم حایت عشق مدام ما

« هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما»

کاری ندارم که فروغ کی بوده و چیکار کرده اما این حرفش به دل من نشست

 

علی (ع) هم می فرمایند:

نگاه کنید چه می گوید

نگاه نکنید که می گوید

 خداوند در قرآن می فرمایند

 الذین یستمعون القول فتبعون احسنه اولئک....