سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل نرگس Narcissus

اخلاقى شگفت انگیز و عاقبتى عجیب

اخلاقى شگفت انگیز و عاقبتى عجیب

مترجم تفسیر بسیار مهم « المیزان » ، استاد بزرگوار حضرت آقاى سید محمد باقر موسوى همدانى ، در روز جمعه شانزدهم شوال 1413 ساعت 9 صبح در شهر قم حکایت زیر را براى این عبد ضعیف و خطاکار مسکین نقل کرد :

در منطقه گنداب همدان که امروز جزء شهر شده ، مردى بود شرور ، عرق خور و دایم الخمر به نام على گندابى .

او در عین اینکه توجهى به واقعیات دینى نداشت و سر و کارش با اهل فسق و فجور بود ، ولى برقى از بعضى از مسایل اخلاقى در وجودش درخشش داشت .

روزى در یکى از مناطق خوش آب و هواى شهر با یکى از دوستانش روى تخت قهوه خانه براى صرف چاى نشسته بود .

هیکل زیبا ، بدن خوش اندام و چهره باز و بانشاط او جلب توجه مى کرد .
ادامه مطلب...

ثمره اتصال و انفصال

ثمره اتصال و انفصال

ثمره توجه به حقیقت مهرورزى و ایجاد و ابراز مهر و محبت ، اتصال به حضرت محبوب و تبدیل جان انسان به دریایى از فضیلت و معرفت و ایمان و آگاهى و رسیدن به سعادت و خوشبختى و نتیجه بى‏توجهى نسبت به آن جهل و نادانى و فسق و فجور و ظلم و کینه و ضلالت و گمراهى خواهد بود .

تاریخ شاهد چهره‏هاى مختلفى بوده است که با اتصال به منبع مهر و محبت ، محبوب و سعادتمند و با جدایى از این سرچشمه فیض مغضوب و شقاوتمند شده‏اند ، حال جایگاه هر یک از افراد نسبت موقعیت دنیایى آن‏ها چه در جایگاه حکومت و سلطنت و یا علم و دانش و یا مال و ثروت و یا . . . متفاوت است که به هر یک از دو چهره اشاره‏اى مى‏شود مسلماً این سعادت و شقاوت ریشه‏اى جز در مهرورزى و محبت به معنى جامع و کامل خود نخواهد داشت .

دو چهره در مصر

قرآن مجید از دو حاکم که هر یک روزگارى در کشور مصر حکومت مى‏کردند سخن مى‏گوید ، سخنى عبرت‏آموز و سراسر پند و موعظه ، حاکمى که دریایى از معرفت و بصیرت و محبّت و کرامت و ایمان و فضیلت و صدق و حقیقت بود و حاکمى که بیابانى از نادانى ، جهالت ، مستى و غرور ، فساد و فجور ، خودبینى و کبر ، گناه و معصیت بود .

یکى نسبت به مردم دلسوز و مهرورز و حلال مشکلات و آن دیگر نسبت به مردم منبعى از خشم و کینه و ایجاد کننده تنگنا و مضیقه در میان اهل کشور بود .

تفاوت این دو حاکم در قرب و دورى از حق و فاصله داشتن و نداشتن با خدا بود .

حاکم با فضیلت و مهرورز و درستکار ، یوسف علیه السلام بود که قرآن مجید از وجود مبارکش تعبیر به صدیق ، برگزیده حق ، مخلَص ، حفیظ ، علیم و کریم مى‏کند و حاکم بى‏فضیلت و کینه‏ورز ، فرعون بود که قرآن مجید از او تعبیر به خودبین ، خودپرست ، قاتل ، مفسد ، ظالم ، و تفرقه‏انداز مى‏نماید .

یوسف ، پیش از فرعون در کاخ مصر بر صندلى حکومت قرار گرفت ولى چون با حق فاصله نداشت و بنده‏اى مقرب بود ، براى مردم منبعى از کرامت و سودمندى و منفعت و برکت رخ نمود و فرعون پس از یوسف علیه السلام در همان کاخ و در همان کشور بر صندلى حکومت نشست ولى چون با حق فاصله داشت و مردى سرکش و عصیان‏گر و طاغىو یاغى بود ، براى مردم منبعى از شر و زیان و خسارت و مشکل ساز رخ نمود .

حاکمان دوره‏هاى تاریخ تا این زمان به همین صورت دو چهره بى‏فاصله از حق و با فاصله از حق بودند ، هرگاه بنده‏اى مقرب به حق حاکم مردم مى‏شد ، دنیا و آخرت مردم آباد بود و هرگاه چهره‏اى ناسپاس و دور از حق بر مردم حاکم مى‏گشت ، مردم بویژه اهل ایمان در همه امور دچار مضیقه و تنگنا مى‏شدند .

تفاوت این دو چهره را واضح و روشن در تفاوت ریشه‏اى حکومت‏هایشان باید دید ؛ تفاوت این دو چهره ، تفاوت میان نور و ظلمت و حق و باطل و صدق و فسق است .

شما یوسف علیه السلام را نمونه اعلاى حق در امر حکومت به حساب آرید و فرعون را نمونه کم نظیر باطل در امر حکومت بشمارید و حاکمان تاریخ را در فاصله نداشتن از حق و فاصله داشتن از خدا با این دو حاکم بسنجید .

 

فرهنگ مهرورزی
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=98&catid=6

 


جداشدگان از معرفت و محبت

جداشدگان از معرفت و محبت

فاصله گرفتن از حق و تعطیل کردن بندگى و عبادت و خدمت و کرامت چنان که تاریخ حیات ثابت کرده است ، انسان را از نظر حالات و خلقیات و روش و منش ، ابتدا تبدیل به بهیمه و سپس به درنده ، آنگاه به شیطانى رجیم و ملعون و مکار و فریبنده مى‏کند

آنان که از حق فاصله مى‏گیرند ، در دنیا و آخرت گریزگاه امنى نخواهند داشت و به همین سبب قرآن مجید خطاب به آنان مى‏گوید : فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ .

پس [ با انکار قرآن و روى گرداندن از آن ] کجا مى‏روید ؟ .

و در آیه دیگر مى‏فرماید :

فَذلِکُمُ اللّه‏ُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ  .

این است خدا ، پروردگار حقیقى شما ، بنابراین بعد از حق چیزى جز گمراهى و ضلالت وجود دارد ؟ پس چگونه شما را از حق بازمى‏گردانند ؟

یک بار دیگر در این دو آیه بسیار مهم دقت کنیم و با هم به دنبال حضرت دوست از فاصله گیرندگان از حقیقت بپرسیم : کجا مى‏روید ؟ و بعد از حق آیا چیزى جز گمراهى هست ؟

ابن عباس در توضیح : فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ مى‏گوید :

پیامبر صلی الله علیه و آله در میان ما مسلمانان به سخنرانى برخاست ، در پایان سخنرانى فرمود :

خدا در ما اهل بیت [ قدس سرهما ] ده خصلت جمع کرده که در احدى پیش از ما جمع نکرده است : بردبارى ، دانش ، نبوت ، بزرگوارى ، بلند نظرى ، شجاعت ، اعتدال ، صدق ، پاکى و پاکیزگى ، پاکدامنى و عفت ؛ ما کلمه تقوا و راه هدایت و نمونه برتر و حجت و برهان بزرگ‏تر و دستگیره استوارتر و ریسمان محکم هستیم ، ماییم که خدا مودت نسبت به ما را به همه مردم فرمان داده ، بنابراین بعد از حق چیزى جز گمراهى نیست ، به کجا مى‏روید ؟ ! .

 

فرهنگ مهرورزی
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=98&catid=6

 


هنر محبّت و مهرورزى

هنر محبّت و مهرورزى

محبّت و عشق ، محصول و میوه شیرین و پرفایده معرفت و آگاهى است ؛ معرفتى که ابزارش حواس ظاهرى و باطنى است و همچون آب ، چشمه شیرینى است که در کشتزار وجود به آبیارى برمى‏خیزد و دانه‏هاى استعدادهاى شگرف خداداى را به فعلیت مى‏رساند و از وجود انسان منبعى از ایمان و اخلاق و کرامت و وقار و ادب مى‏سازد و وى را تبدیل به روضه رضوان معنوى و ملکوتى مى‏نماید .

انسان هنگامى که به وسیله قرآن و فرهنگ انبیاء و امامان معصوم و در پى مطالعه در آثار خلقت و به دنبال شنیدن حقایق از اهل بصیرت ، خدا را بشناسد ، یقیناً بر اثر این شناخت ، قلبش نسبت به حق دریایى موّاج از محبّت و عشق به خدا مى‏شود و از آنجا که به طور طبیعى هر عاشق مهجورى دنبال رسیدن به وصال معشوق است ، به جستجوى راه رسیدن به وصال برمى‏خیزد و نهایتاً به این حقیقت راهنمایى مى‏شود که محبّت ، راه رسیدن به وصال بندگى و عبادت خالصانه است .

فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً  .

پس کسى که دیدار [ پاداش و مقام قرب ] پروردگارش را امید دارد ، پس باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نکند .

بندگى و عبادت به معناى هماهنگ نمودن همه حالات درون و برون با خواسته‏ها و دستورات حضرت حق است که به خاطر رشد ، کمال و سعادت دنیا و آخرت مردم از باب محبّت خدا به بندگان به وسیله کتاب‏هاى آسمانى و به ویژه قرآن و به توسط پیامبران به انسان اعلام شده است ، پیامبرانى که حضرت حق از شدت محبّت به مردم ، آنان را برادر مردم خطاب کرده و قلب نورانى آنان را نسبت به جوامعى انسانى اقیانوسى از عشق و محبّت قرار داده و عنوان برادر بودنشان نسبت به مردم هم به چنین خاطر است ، قرآن مى‏فرماید :

وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً. . . .

و به سوى قوم عاد ، برادرشان هود را فرستادیم . . .

وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ. . . .

و به سوى قوم ثمود ، برادرشان صالح را فرستادیم . . .

وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً . . ..

و به سوى مردم مدین ، برادرشان شعیب را [ فرستادیم ] . . .

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ . . . .

هنگامى که برادرشان نوح به آنان گفت . . . إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ . . . .

هنگامى که که برادرشان لوط به آنان گفت . . .

این برادران عاشق و با محبّت و هدایت‏گر و اصلاح طلب و دلسوز و مهربان ، انواع آزارها و شکنجه‏ها و رنج‏ها را از جانب مردم تحمل کردند ، ولى دست از مردم برنداشتند و به مهرورزى و هدایت‏گرى ادامه دادند تا خود جوامع ، بر اثر پافشارى در گناه و فساد که طبیعتاً چون تیشه به ریشه است ، از میان رفتند .

اینان آمدند تا فاصله مردم را با خدا به وسیله ایمان و عمل صالح و اخلاق پاک و به عبارت دیگر به سبب عبادت حق و خدمت به خلق کم کنند تا به سرسبزى حالات و اعمال مردم افزوده شود و از وجودشان شجره طیّبه به وجود آید و در هر کجا که قرار مى‏گیرند نسبت به خود و به دیگران دریایى از محبّت و منبعى از خیر و سود رسانى گردند .

 

فرهنگ مهرورزی
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=98&catid=6

 


مهرورزى نتیجه معرفت

مهرورزى نتیجه معرفت

دقت در پهن دشت هستى و موجودات آن و اندیشه و تفکر در قرآن که وحى الهى است و تعقّل و تفکّر نسبت به پیامبران و رسالتشان ما را به این معنا آگاه مى‏کند که همه و همه ، جلوه رحمت خدایند و خدا مى‏خواهد انسان به گونه‏اى حرکت کند که نهایتاً وجودش مطلع الفجر رحمت بى‏نهایت حق شود .

به همین دلیل لازم است انسان ، قرآن و نبوت و امامت را که جلوه‏هاى رحمتند بشناسد و حرکاتش را بر اساس خواسته‏هاى حق و پیامبران و امامان جهت دهد تا رحمت رحیمیه از همه جوانب وجودش در دنیا و آخرت ظهور کند .

انسان‏ها از همه نعمت‏هاى حق باید به گونه‏اى استفاده کنند که آن نعمت‏ها که جلوه رحمت عام‏اند ، پس از مصرف شدنشان به وسیله انسان‏ها تبدیل به رحمت خاص به نفع آنان شود ، این خواسته خدا ازانسان است ، خواسته‏اى که براى انسان نسبت به آن تعهدآور و مسئولیت‏زاست .

به عبارت دیگر : خداى رحیم ـ که همه هستى و امور ظاهرى و در یک کلمه مجموعه آفرینش ، رحمت و مهر اوست و قرآن و پیامبران و امامان جلوه‏هاى کامل رحمت و مهر اویند ـ مى‏خواهد انسان در عین این که مختار و آزاد است ، از این اختیار و آزادى بهره مثبت برده ، در سایه عقل و خرد با هماهنگ کردن حرکاتش با قرآن و نبوت و امامت ، هم کانونى از مهر و محبّت شود و هم کاسب مهر و رحمت و محبّت خدا گردد .

جهان و همه موجوداتش ، سفره روزى خدا و همه نعمت‏هایش ، ظهور مهر خداوندى است و انسان در این جهان و سر این سفره نعمت ، چند روزى مهمان خداست که باید در این مهمانى ادب و شرایط مهمان بودن را که همانا گذران عمر و استفاده کردن از نعمت‏ها بر اساس هماهنگى با خواسته‏هاى صاحب جهان و مالک سفره است ، رعایت کند و کارگاه وجودش را از طریق تغذیه از سفره نعمت‏ها تبدیل به کانون مهر و محبّت نسبت به حق و به خلق نماید و در عبادت خدا ـ که مهرورزى عملى نسبت به اوست ـ و خدمت به خلق ـ که مهرورزى عملى نسبت به آنان است ـ تا لحظه آخر عمر بکوشد و از پل مرگ با خیالى آسوده و دستى پر از عبادت و خدمت وارد جهان ابدى گردد و براى همیشه بر سر سفره بى‏نهایت حق که در بهشت به عنوان پاداش براى عابدان خادم آماده شده ، بنشیند .

هماهنگى همه حرکات ظاهر و باطن با قرآن مجید و نبوت و امامت ،در حقیقت هماهنگى با منابع مهر و رحمت و عشق و محبّت است .

 

فرهنگ مهرورزی
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=98&catid=6

 

 


حرکت بر پایه معرفت

حرکت بر پایه معرفت

ما انسان‏ها اگر به صورت واقعى و با دقت عقلى رحمت حق و مهرورزى آن منبع کمالات و آثارش را بشناسیم و در عین حال خواهان سعادت ابدى و کرامت سرمدى باشیم ، بى‏تردید تمام حرکات درون و برون خود را به کیفیتى نظام مى‏دهیم که به رحمت حضرت محبوب متصل شود و از این میدان ، گوى سعادت برده و خوشبختى و نیک‏بختى خود را رقم خواهیم زد .

حرکات ناآگاهانه و جاهلانه ، نه این که ما را به جایى نمى‏رساند بلکه دچار خسارت ابدى و زیان همیشگى مى‏کند .

امیرالمؤمنین علیه السلام در رابطه با حرکت بر پایه معرفت به کمیل بن زیاد فرمود :

« یَا کُمَیلُ ! مَا مِنْ حَرَکَةٍ إلاّ وَأنْتَ مُحتَاجٌ فِیهَا إلى مَعْرِفَةٍ »  .

اى کمیل ! هیچ حرکتى نیست مگر این که تو نسبت به آن نیازمند به معرفت و شناخت هستى .

معرفت نسبت به هر حرکتى انسان را از حق و باطل بودن آن حرکت آگاه مى‏کند ، چنانچه انسان خواهان سعادت باشد ، حرکت و عمل خود را اگر هماهنگ با حق باشد انجام مى‏دهد و زمانى که آلوده به باطل شد ترک مى‏کند .

این معرفت تنها با اتصال به منابع پر فیض اسلام و توجه و دقت در فرهنگ نبى با کرامت اسلام و اهل بیت پاک آن حضرت و تعقّل و تدبّر در کتاب سراسر نور اسلام یعنى قرآن کریم میسر خواهد بود که حقایق عالم را با اتصال به این چشمه‏هاى پر فضیلت مى‏توان درک کرد و به شناخت حقیقى و معرفت واقعى دست یافت .

 

فرهنگ مهرورزی
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=98&catid=6

 


جهاد ، مقابله با بى‏مهرى

جهاد ، مقابله با بى‏مهرى

ممکن است کسى بگوید دین خدا که جز محبّت چیزى نیست ، چنان که گفته‏اند :

« هَلْ الدِّینُ إلاّ الْحُبّ » .

و در قواعد این دین به اندازه‏اى که سفارش به محبّت و مهرورزى شده است ، در هیچ فرهنگى نشده است ، پس چرا از برنامه‏هاى اصولى این دین جنگ است ؟

باید گفت : برخورد اولیه همه پیامبران به ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بادشمنان برخورد تبلیغى و فرهنگى آن هم بر اساس مهر و محبّت بوده است .

وظیفه رسولان الهى بشارت و هشدار بود ، بشارت به نتایج کارهاى مثبت و هشدار به عاقبت زیان‏بار کارهاى منفى .

آنان با مردم سر جنگ و ستیز نداشتند ، آنان طبیبانه برخورد مى‏کردند تا مردم از بیمارى‏هاى معنوى رهایى یابند و عاشقانه برخورد مى‏کردند تا مردم دچار عذاب قیامت و بلاهاى دنیایى نگردند .

ولى هواپرستان متعصب و شهوت‏رانان بى‏قید و بند و آنان که تحمل حقایق را نداشتند و زندگى را جز بر محور شکم و شهوت نمى‏دیدند ، براى خاموش کردن صداى هدایت‏گر فرستادگان خدا شروع به جنگ کردند و پیامبران هم به ناچار براى دفاع از خود و مؤمنان و حفظ دین به پاى خاستند .

عقلى و شرعى نبود که دشمن ابتدا به حمله کند و طرف مقابلش دست روى دست بگذارد تا دشمن هر چه مى‏خواهد انجام دهد .

علاوه بر این ، پیامبران در برخورد با دشمن ، قوانینى را ارائه کردند که باز نشان از مهرورزى آنان به انسان و عشق آنان به نجات بشر از هلاکت ابدى بود .

این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که بسیارى از همرزمان پیامبر صلی الله علیه و آله از ایمان قوى و خصال پسندیده و اوصاف حمیده برخوردار بودند تا جایى که دشمنى دشمنان و کینه مثبت آنان به طرف مقابل سبب انحراف آنان از صراط مستقیم و عدالت‏ورزى و احسان نمى‏شد .

وَکَأَیِّنَ مِنْ نَبِىٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِى سَبِیلِ اللّه‏ِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللّه‏ُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ .

انبوهى دانشمندانِ الهى مسلک [ و کاملان در دینِ ] به همراه آنان جنگیدند ، پس در برابر آسیب‏هایى که در راه خدا به آنان رسید ، سستى نکردند و ناتوان نشدند و [ در برابر دشمن ] سر تسلیم و فروتنى فرود نیاوردند ؛ و خدا شکیبایان را دوست دارد .

بنابراین جنگ در دین خدا بر اساس حفظ نفوس محترمه و اموال و نوامیس مردم و حراست از ارزش‏ها و ابلاغ فرهنگ سعادت‏بخش حق و ریاضت دادن به نفس براى تزکیه و تربیت است و بر مجاهد واجب است نیّت خود را در جنگ براى خدا قرار دهد و هدفش فقط و فقط اطاعت از خدا و بندگى حضرت او باشد و سعى کند در هنگام جنگ همه خواسته‏هاى حق را رعایت کند و از کم‏ترین ستمى به دشمن و کار ناحقى نسبت به طرف مقابل بپرهیزد و بر مجاهدان است که اگر دشمن درخواست امان کند چنانچه زمینه فراهم باشد ، او را امان دهند و از وى با محبّت بخواهند که اسلام را با آزادى و اختیار بپذیرند و اگر نپذیرفتند از کم‏ترین اجبار نسبت به آنان براى پذیرش دین امتناع ورزند زیرا دین اجبارى فاقد اعتبار و ارزش است و عمل بر اساس آن کم‏ترین اجر و پاداشى در پیشگاه حضرت حق ندارد ، از این رو صاحب شریعت حلال و حرام از اجبار کردن مردم به پذیرش دین نهى فرموده است .

فرهنگ مهرورزی
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=98&catid=6

 


واعظ دلسوز و مهربان

 

واعظ دلسوز و مهربان

در سن نوجوانى بودم که به وسیله شخصى مؤمن با سخنرانىِ واعظى باسواد و دانشمند و صاحب‏نفس که از هر گروهى در مجالس او شرکت مى‏کردند آشنا شدم .

گرچه در آن زمان از سخنرانى‏هاى او که حاوى مسائل بسیار بالاى عرفانى و تفسیرى و پر از لطایف و اشارات ملکوتى بود بهره‏اىنمى‏گرفتم ولى چهره الهى او و کیفیت صداى معنوى وى و تسلط باطنى که بر مجلسیان خود داشت مرا مجذوب او کرد و تا زنده بود تا جاییکه امکان داشت در جلسات نورانى او شرکت مى‏کردم و به تدریج با آشنا شدن با سبک و سیاق سخنرانى هایش از آن منبع فیض بهره مى‏بردم .

سال‏ها از درگذشت او گذشت ، با شخصى که همواره با او بود و از منابرش استفاده شایانى برده بود و گاهى هم به اشاره خود او در پایان منابرش با صدایى گرم و جذاب ذکر مصیبت مى‏کرد آشنایى پیدا کردم .

به من گفت آن مرد الهى در یکى از مساجد تهران در خیابانى که پیش از انقلاب اسلامى از خیابان‏هاى پر از فساد تهران بود در ایام فاطمیه به سخنرانى دعوت شد و مرا هم براى توسل به اهل بیت قدس سرهما در پایان منبر آن بزرگوار دعوت کردند .

در آن منطقه آلوده و خیابان بى‏نور ، محل پر از گناه ، استقبال قابل توجهى از مجلس او شد ، شب دهم پس از پایان منبر کنار منبر نشست تا همه جمعیت پس از پذیرایى متفرق شدند و او هم چنان نشسته بود ، بانى مجلس حق الزحمه منبر او را در پاکتى محترمانه به او تقدیم کرد و رفت ، او ماند و من و خادم مسجد ، به او گفتم : چرا حرکت نمى‏کنید ، خادم مى‏خواهد در مسجد را ببندد ، از جاى برخاست با هم بیرون آمدیم ، به من گفت شنیده‏ام زنان جوان بدکاره در این خیابان مى‏ایستند تا مردان هرزه به سراغشان آیند و شبى را با آنان به سر برند ، گفتم : چنین مشهور است .

گفت : به شدت به هوس افتاده‏ام که من هم امشب با یکى از این زنان وارد گفتگو شوم و به عنوان مشترى با او طرح رابطه بریزم !

به او گفتم شوخى مى‏کنید ؟ گفت : هرگز ، در این زمینه نیّت جدى و عزم استوار دارم !

گفتم : شما در میان مردم به ویژه اهل ایمان از موقعیت خاصى برخوردار هستید و افراد بسیارى از هر گروهى به شما ارادت مى‏ورزند ، شما به خاطر سیادت و خانواده و علم و دانش معروف خاص و عام مى‏باشید ، اگر یک نفر شما را در حال گفتگو با یکى از این زنان ببیند عوارض سنگینى بخصوص از نظر آبرو و وجاهت و شخصیت براى شما به بار مى‏آورد !

پاسخ داد : من تصمیم خود را گرفته‏ام و این کار را انجام مى‏دهم و اگر شما ترس و وحشت دارید مى‏توانید از من جدا شده ، به سوى منزل خود بروید .

من خود را در مخمصه‏اى عجیب گرفتار دیدم ، از این که او را تنها بگذارم امتناع داشتم ، نهایتاً با او ماندم تا ببینم کار به کجا مى‏رسد ؟

وارد خیابان شد ، مشغول قدم زدن شد ، به زنى جوان که دنبال مشترى مى‏گشت رسید ، با او وارد گفتگو شد ، زن وقتى او را در لباس پیامبر دید شگفت‏زده شد ، به او گفت : شما اشتباه نیامده‏اى ؟ ! گفت : نه ؛ من هم چون دیگران مشترى هستم ، به لباس و قیافه من چکار دارى ؟ بالاخره زن را با گفتگویى محبّت‏آمیز و نرم و به تعبیر قرآن مجید « لیّن » تسلیم خود نمود و وى را حاضر کرد که آن شب را با او باشد ، قرار قیمتى که آن زن گذاشته ، چهل تومان براى یک شب بود و چهل تومان در آن زمان ، پول قابل توجهى بود و گره‏هاى مختلفى را باز مى‏کرد .

پاکت ده شب منبر خود را از جیب بیرون آورد وبه سوى آن زنگرفت و گفت در این پاکت چهارصد تومان جهت مخارج ده شبانه‏روز تو قرار دارد ، ایام مصادف با ایام فاطمیه و نزدیک به شب‏هاى شهادت صدیقه کبرى فاطمه زهرا علیه‏السلام است ، تو را به جده‏ام فاطمه سوگند مى‏دهم این پول ناقابل را از من بگیر و به احترام این ایام ، ده شبانه‏روز خود را از آلودگى و بى‏عفتى و قرار گرفتن در آغوش نجس مردهاى هرزه حفظ کن !

آن زن پس از لحظه‏اى مکث اشک از دو چشمش جارى شد و گفت : بدون دریافت این پول توبه جدى مى‏کنم ، سید دانشمند ، واعظ دلسوز مهرورز و با محبّت به آن زن گفت : به جده‏ام سوگند پول را پس نمى‏گیرم ، باید این پول را از من بپذیرى و عاقبت آن پول را به او قبولاند ، زن به سوى خانه‏اش رفت و ما هم به طرف خانه خود رفتیم .

آن زن از مشترى‏هاى مسجد و منبر و به ویژه مجالس آن مرد الهى شد و به تدریج با آموختن قرآن و مسائل شرعیه و احکام دینیه و معارف الهیه زنى مذهبى و دلسوز زنان و دختران گشت و سالیانى دراز از طریق امر به معروف و نهى از منکر زنان و دختران را با دین آشنا مى‏کرد و دو سه سال پس از انقلاب از دنیا رفت .

این داستان نورانى و برخورد ملکوتى مرا به یاد حدیثى بسیار مهم از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله انداخت که براى تیمن و تبرک آن را مى‏آورم ، باشد که شما خواننده عزیز با راهنمایى این حدیث شریف در مسیرى قدم بردارید که خیر دنیا و آخرت شما را تأمین نماید .

« یَلْزَمُ الحقُّ لاِءُمَّتِى فِى أرْبَعٍ : یُحِبُّونَ التَّائِبَ وَیَرْحَمُونَ الضَّعِیْفَ وَیُعِیْنُونُ المُحْسِنَ وَیَستَغْفِرُونَ لِلْمُذْنِبِ » .

« اداى » حق در چهار چیز بر امت من لازم است : به توبه‏کننده عشق بورزند ، به ناتوان رحم کنند ، به نیکوکار کمک نمایند و براى گناه‏کار آمرزش بخواهند .

راستى چه روایت مهمى است و چه قطعه با ارزشى است ، وقتى در این روایت دقت مى‏کنیم مى‏بینیم پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله به شدت مى‏خواهد امت ، دریایى از عشق و محبّت و مهر و عاطفه باشند و اگر امت به این روایت عمل کند مدینه فاضله تحقق پیدا مى‏کند ، مشکلات حل مى‏شود ، گره‏ها باز مى‏گردد ، خلأهاى روحى و باطنى کمبودهاى معنوى و روانى و نواقص اجتماعى برطرف مى‏شود .

فرهنگ مهرورزی
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=98&catid=6

 

 

 


محبّت به بدکاران براى توبه

محبّت به بدکاران براى توبه

این فقیر از سال هزار و سیصد و چهل و پنج شمسى که به توفیق حضرت حق و لطف و عنایت او قدم بر منبر گذاشتم و به عرصه تبلیغ دین راه یافتم ، محبّت و مهرورزى به بدکاران را چه در مجالسى که خود آنان به من مراجعه مى‏کردند و چه در مواردى که افرادى آنان را به من معرفى مى‏کردند ، به تجربه گذاشتم و به خواست خداى مهربان در بسیارى از موارد نتیجه مثبت داشت .

شبى از شب‏هاى ماه مبارک رمضان در سال ( 1354 ش ) پس از منبر جوانى با شکل و قیافه غربى و با لباسى که بیش‏تر به لباس دختران و زنان مى‏نمود ، نزد من آمده ، گفت : شغلى دارم که لحظه به لحظه‏اش گناه و معصیت و سبب تحریک شهوات حیوانى است . شغلم در خیابانى پر از سینما و کاباره و پر از مردم بى‏دین و معصیت‏کار در مغازه‏اى دوخت و دوز پیراهن و لباس دخترانه و زنانه است !

باید اولاً بدن آنان را که اکثر بى‏حجاب و بدحجاب و غربى مسلک‏اند جهت دوخت لباس اندازه‏گیرى کنم و پس از دوخت اولیه براى مرتبه دوم بر بدنشان اندازه‏گیرى نمایم و به اصطلاح غربى پُرُوْ کنم .
ادامه مطلب...

مهرورزى با دشمن

مهرورزى با دشمن

این پیشنهاد مهم و با ارزشى است که حضرت حق در قرآن به بندگانش داده است . مى‏گویند : دوست اگر هزار نفر باشد کم است و دشمن اگر یک نفر باشد زیاد است .

ما مردم مؤمن نباید میان خود دشمن داشته باشیم و اگر افرادى با ما دشمن‏اند لازم است این پیشنهاد معنوى حضرت محبوب را به کار بندیم تا کینه‏ورزان به ما تبدیل به مهرورزان شوند .

وَلاَ تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَلاَ الْسَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ.

نیکى و بدى یکسان نیست . [ بدى را ] با بهترین شیوه دفع کن ؛ [ با این برخورد متین و نیک [ناگاه کسى که میان تو و او دشمنى است [ چنان شود ] که گویى دوستى نزدیک و صمیمى است .

فرهنگ مهرورزی
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=98&catid=6