سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل نرگس Narcissus

پیرامون اختلافات زن و شوهر، سرد مزاجی زن و

پیرامون اختلافات زن و شوهر، سرد مزاجی زن و ابراز ناخرسندی از دیدار شوهر یا بودن با شوهر راهنمایی بفرمایید.

نامه ی سرکار خیلی خلاصه است، از این رو، بسیاری از نکات را در آن نیافتیم. مثلاً این که همسرتان چند سال دارد و از تولد آخرین فرزندتان چه مدت می گذرد. هم چنین وضعیت تحصیلی همسرتان و نوع فعالیت هایی که دارند، وضعیت روحی شان در جوانی و در خانواده ی پدر، میزان تقیدشان به امور دینی و... . آیا همسرتان قبلاً قصد ازدواج با شخص دیگری را داشته است؟ آیا ازدواج او تحمیلی بود؟ آیا از آغاز ازدواجاز شما بدش می آمد؟ از نامه ی شما فهمیده می شود که در آغاز، زندگی گرمی داشته اید چه شده که دگر گون شده است؟! آیا نمی پرسید برای چه از شما بدش می آید و از چه چیزهایی متنفّر است؟ خیلی از مسایل مبهم و پیچیده است.

زن موجودی ظریف است که اگر چه درصد مقاومتش در برابر مسائل، از مردان بیشتر است، اما درصد تأثیر پذیری و آسیب پذیری اش بالاتر است. در واقعه ی مرگ یک عزیز، زن ها علی رغم گریه و شوری که به پا می کنند، مقاومت بیشتری از مردها دارند، ولی تأثیرات سوگ تا مدت ها در آن ها باقی می ماند.

تأثیر پذیری سبب می گردد که مشکلات و ناهنجاری ها اثر پایدارتری در زن داشته باشد. این اثر پایدار کم کم به تغییر وضعیت روانی، سپس تغییر خُلق و خوی آنان می شود. به همین دلیل، نوعاً در مورد مشکلات روحی - روانی زنان، سابقه ی فشارها و استرس های روحی و وضعیت بارداری شان مدنظر قرار گرفته و احتمال تأثیر آن ها بررسی می شود. مهم ترین عوامل محیطی تأثیر گذار بر زنان را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1) وضعیت فرهنگی خانواده ی پدری،‌خانواده ی شوهر و خود شوهر.

2) وضعیت اقتصادی و موقعیت اجتماعی خانواده ی مشترک (زن و شوهر).

3) شرایط بارداری و نه ماهه ی‌ انتظار، زایمان و به خصوص شرایط پس از زایمان و زمان تولد فرزند.

4) بیماری های جسمی و عوامل پدی آورنده، به ویژه بیماری های مخصوص زنان.

5) گرفتاری های خاص زنان در منزل یا اداره و نوع ارتباط با فرزندان و نقش شوهر در کاهش گرفتاری ها.

6) نوع برخورد زن و مرد با مسئله ی جنسیت و روابط زناشویی.

7) بافت موقعیت خانواده: حضور مرد در زندگی، برنامه ریزی برای فرزندان، برنامه ریزی برای تفریح و استراحت و ... .

عدم تأمین سلامت زن در هر یک از این موارد و یا گاه همه ی آن ها سبب بروز ناراحتی های فکری - رفتاری بی شماری در زنان می گردد که به صورت بیماری های جسمی یا روانی بروز می کند.

متأسفانه عدم توجه به نقش مسائل روانی در بروز بیماری های جسمی سبب شده است که زنان در خانواده ها تبدیل به "انسان هایی همیشه مریض" گردند که یا "دارند از شوهر و بچه هایشان به خدا گِله می کنند" یا " از زیادی کار منزل شکوا می نمایند" و یا "در حال ناله کردن و غرغر کردن" هستند و یا ...!

به همین دلیل نوعاً پس از چند سال از آغاز اولین بیماری، زنان به موجوداتی بدخو، بیراه گو، عصبانی، تلخ گفتار، تلخ رفتار و آماده ی انفجار تبدیل می شوند که در همه کاری ناتمامند!

برخورد مردان در این وهله از دو حال خارج نیست: یا پس از مدتی شور و غوغا به صبر روی می آورند یا آن که به جدیت و بدون در نظر گرفتن موقعیت ویژه ای که همسرانشان دارند به مقابله می پردازند. این نوع برخوردها نوعاً به طلاق یا قهر هایی پیاپی و نزاع های لفظی و فیزیکی و ... منجر می گردد که در هر دو صورت، آنچه مورد خطر واقع می شود اولاً نظام خانواده و آرامش روانی زن و شوهر است، سپس فرزندانی هستند که ناقل این شیوه ی ناهنجار و غلط به نسل های بعد هستند.

در این گونه شرایط، زن ها به واسطه ی حضور بیشتر در منزل و عدم ارتباط با جامعه و داشتن زندگی تکراری که تقریباً از صبح تا شب به یک گونه است، هم چنین حساسیت و ظرافت طبیعی، بیشتر مورد آزار قرار گرفته و درصد ابتلائشان به انواع بیماری های جسمی و روحی افزایش می یابد.

اولین و شایع ترین مورد، ابتلا به بیماری "خستگی" است. این بیماری نوعاً با احساس خستگی جسمانی و فرسودگی در پاها آغاز می شود و کم کم به دست ها و رباط های کتف و شانه سرایت می کند و شخص احساس گرفتگی در عضلات دارد. گاهی این حالت ها توأم با دردهای مختلف و عمومی می باشد که شخص نمی تواند نوع و محل آن را تشخیص دهد، گاهی تپش قلب و تنگی نفس هم به صورت حمله های موقت و گاه دائمی افزون می گردد. در خستگی جسمانی روان شخص هم اغلب شرکت می کند و انسان خسته، فراموشکار می شود، حافظه اش خوب کار نمی کند، نمی تواند دقت و توجه کامل داشته باشد. این افراد جسارت خود را از دست می دهند و از وظایف و مسئولیت های خود فراری هستند و همه چیز مخصوصاً تحمل شوهر، فرزند یا هر که مورد حساسیت او قرار گرفته، برایش مشکل می شود.

به طور کلی دو نوع خستگی وجود دارد: خستگی بدون علامت که کوچک ترین اثر در دو بیماری ندارد و خستگی توأم با عوارض و درهای مختلف.

دلایل زیادی برای خستگی بر شمرده اند که مهم ترین آن افراط در کار است که سبب به هم خوردن مکانیسم طبیعی حیات می شود: بی خوابی، کارهای زیاد دِماغی، حضور در محیط پر استرس و تحت فشار، زندگی پر عجله، حضور در محیط پر سر و صدا، مشلغه ی زیاد، افراط در روابط جنسی و بیماری های نهفته ی جسمی که در حال پیشرفت هستند از عوامل مهم دیگر خستگی هستند. در مورد زنان تعدد بارداری ها و مرارت های دوران زایمان و پس از آن هم منجر به خستگی و افسردگی می گردد که نوعاً به صورت پایا و مزمن باقی می ماند. این عوامل اگر در کنار عوامل محیطی دیگر مثل فوت نزدیکان و بستگان، بحران های اقتصادی خانواده، بی توجهی شوهر(مثل اقدام به ازدواج مجدد، اصرار بر روابط زناشویی به ویژه در سال هایی که زن بالای 40 یا 50 سال سن دارد و ...) می تواند به افسردگی شدید (ملانکولی) منجر گردد. بنابراین باید دانست که چه عواملی سبب بروز این حالت ها شده اند.

حال لازم است به توصیه های زیر توجه کرده و آن ها را جدی بگیرید:‌

1) این باور را در خودتان ایجاد کنید که "همسرتان با یک بیماری" مواجه است. قبول این نکته از آن جهت اهمیت دارد که وظیفه ی دیگری را در قبال همسرتان برای شما ایجاد می کند و توقع شما را از ایشان معقول و منطقی می نماید.

2) به خودتان بقبولانید که "ناراحتی های همسر شما" در منزل شما و در طی "مدت زندگانی با شما" رشد کرده و بروز یافته است. توجه به این نکته، نیز لزوم توجه و سپاسگزاری از کسی که عمر خویش را در زندگی ما صرف کرده، سبب می شود که بر مرارت ها و زحمات ناشی از خستگی و دلتنگی همسرانمان صبر کنیم و سخنان تند و رفتارهای غیر اختیاری آنان را تحمل نماییم. این معامله ای است که انسان با خدا انجام می دهد، زیرا زن در خانواده ی مرد، به فرمایش نبی مکرم اسلام همچون "اسیر" است که قیمومیتش را مرد بر عهده دارد.1 هم ایشان فرمود: "کسی که بر اخلاق ناپسند همسر خویش صبر کند، خداوند پاداش صبر ایوب پیامبر بر بلاهایش را به او عطا خواهد کرد".2

3) صبر به دو صورت امکان دارد:

الف) صبر به معنای خودخوری و بروز ندادن ناراحتی. این صبر از روی ناچاری است، نه رضا. فایده ی آن از عدم تحمل بیشتر است ولی در نهایت به آسیب های روانی منتهی می گردد.

ب) صبر با سیاست. این نوع صبر،‌ علاوه بر تحمل با برنامه ای جامع و منظم همراه است که در نهایت به خوشی و شادی ختم می گردد. بنابراین به راه دوم تن دهید.

4) اولین و مهم ترین کار عملی شما این است که از هر گونه صحبت پیرامون بیماری روانی ایشان، لزوم رفتن به روان پزشک یا مصرف داروهای شیمیایی پرهیز کنید. مصرف دارو را به شما توصیه نمی کنیم؛ اوّلاً به این خاطر که این داروها مسکّن هستند و نوعی آرامش مصنوعی ایجاد می کنند که به معنای درمان نیست، ثانیاً اثر آن ها در صورت استفاده ی منظم از بین می رود، بنابراین یا باید مقدار آن را اضافه کرد یا باید نوعی دیگر از دارو را استفاده نمود؛ ثالثاً به خاطر اعتیادی است که بیمار به مصرف دارو پیدا می کند. رابعاً به واسطه ی‌ تأثیرات روانی ای که مصرف دارو در بیمار به جای می گذارد؛ مثل سستی اراده، سیر در توهمات، شرطی شدن نسبت به دارو، خود را آسیب پذیر یافتن و ... .

5) لازم است با دقت در زندگی همسرتان نقش عوامل تأثیر گذار در خستگی و افسردگی ایشان را باز یابید. مسلّماً در این راه ایجاد محیطی آرام و سالم که همسرتان در آن احساس امنیّت و آسایش نماید و امکان استراحت و تقویت روح و جسم خویش را داشته باشد، بسیار مفید خواهد بود. چنانچه امکان دارد و سبب دغدغه ی دیگری نمی شود، از خدمتکار استفاده کنید. می توانید از فرزندانتان بخواهید مادرشان را شاد کنند و موقعیت های متنوعی را برای ایشان پدید آورند، مثل سینما رفتن، گردش در پارک و ... . از سن و سال فرزندان شما اطلاعی نداریم وگرنه بیشتر در این زمینه سخن می گفتیم.

6) لازم است احتمال وجود بیماری های جسمی را نیز جدی بگیرید. بیماری هایی از قبیل سل اولیه، سل ریوی، بیماری عفونی مخصوصاً در اعضای زنانه مانند ورم زهدان، ورم ضمائم زهدان و ... قبل از هر چیز از عدم وجود بیماری در همسر خود مطمئن باشید. در این میان، نقش بیماری های زنانه را نباید فراموش کرد، به خصوص با وضعیت ویژه ای که همسرتان در مورد روابط زناشویی پیدا کرده است که احتمال می دهیم به سبب یک بیماری خیلی معمولی (مثل قارچ اندام زنانگی) باشد.

7) از برخوردهای نابهنجار همسرتان با خویش ناراحت نشوید، زیرا از تبعات بیماری است. اصولاث وجه مشترک بیماری های عصبی (از جمله افسردگی) شکست مکانیسم دفاعی شخص است. یکی از این مکانیسم ها، قدرت توجیه فرد می باشد. بسیاری از اوقات شخص یا اشخاصی را گناهکار می شناسیم و آن ها را مسبب ناراحتی های خود می دانیم، اما آن را بروز نمی دهیم، حتی گاه با توجیه اعمال آن ها از آن می گذریم. اما در بحران های خستگی و افسردگی، این توانایی از انسان زایل شده و حتی با پندار، افراد بی گناه را گناهکار تلقی می کند.

مکانیسم دفاعی دیگر تکنیک انتقال است. از آن جا که شخص تحمل فشارهای روانی را ندارد، احساساتی را که دیگران موجب برانگیخته شدن آن ها شده اند، به دیگران منتقل می کنند. بسیار اتفاق افتاده که انسان عصبانیت خود از همکار اداری اش را به منزل آورده و با اوقات تلخی با همسر، خود را تسکین بخشیده است.

روش های دیگری برای دفاع در برابر اضطراب و تشویش وجود دارد؛ مانند انکار و نفی، ردّ کورکورانه درپذیرفتن یک مسئله و ... .

تمامی این ها سبب می شود که شخص تعادل عصبی خود را از دست داده و رفتارش در اختیار خودش نباشد.

این مسئله، در زندگی شما روز داده که طبیعی است. زن ها در حالت عدم تعادل روحی، مردها را انسان هایی نابکار، شهوت پرست و تجاوز کار می دانند که زندگی آن ها را نابوده کرده، از آنان بیگاری کشیده و به عنوان ابزار هوسرانی استفاده کرده اند. این مسئله به ویژه در صورت ابراز تمایلات جنسی از سوی مرد، دغدغه فکری و فشار روحی بیشتری را سبب می شود.

ما در مورد این گونه مسائل پیشنهاد قاطعی نمی توانیم بنماییم، زیرا خیلی چیزها در این میانه مهم است که اولین آن ها روحیه و شخصیت فرد مقابل است. به گمان ما چنانچه تحمل زیستن، بی همسرتان را داشته باشید و این قدر حوصله داشته باشید که زندگی زناشویی را به پس از بهبودی همسرتان موکول کنید، خیلی بهتر است، ولی اگر این در توان شما نیست - که البته عیب محسوب نمی شود - چنانچه شرایطش را داشته باشید می توانید ازدواج مجدد نمایید و زنی را به عقد موقت در آورید. البته به شرط آن که ازدواج شما سبب افزایش تشویش های همسرتان نگردد.

8) پیشنهاد دیگر ما این است که صبغه معنوی منزل را کاملاً حفظ کنید. در رفع خستگی و افسردگی روانی، نماز (اوّل وقت) با آرامش بسیار مفید است، زیرا نماز به غیر از آثار روحی، آثار جسمی فراوانی دارد.

تلاوت چند آیه یا خواندن زیارت عاشورا (حداقل قسمت سلام) در رقت قلب و رفع غصه ها بسیار نافع است.

حرکات بدنی ملایم و تنفس در هوای آزاد، مسافرت و استراحت فکری و جنسی بسیار تأثیر دارد.

یادتان باشد از پافشاری بر هر کاری که ایشان میل به انجام آن را ندارد پرهیز کنید، مثلاً اگر مایل نیست با شما قدم بزند یا به مسافرت برود و ... می توانید با بچه ها یا آشنایان نزدیک که موجب ناراحتی ایشان نمی شوند، این برنامه ها را اجرا کنید. در مورد مسائل زناشویی، سخنی مطرح نکنید و با استغنای کامل و بی اعتنایی برخورد کنید تا کم کم حساسیت ها فرو نشیند.

9) نکته ی مهم دیگر این است که مواظب خواب و استراحت همسر خود باشید. احتمالاً همسر شما مدتی از خواب بدون دغدغه و راحت محروم بوده است. سعی کنید محیط منزل را طوری تنظیم کنید که خواب ایشان دچار خدشه نگردد. در صورتی که این امر به هیچ وجه میسر نگردید، با اجازه و مشورت پزشک معالج، از داروی خواب در غذا یا چای ایشان استفاده کنید.

10) برای درمان هر بیماری پنج شرط اساسی وجود دارد:

1_ طبیب حاذق (که تشخیص درستی از مرض داشته باشد)؛

2_ داروی مفید؛

3_ زمان کافی (گاه بیماری نیازمند چند ماه یا چند سال مراقبت است. هم چنین زمان کافی مرتبط با دیر نشدن آغاز معالجه نیز هست)؛

4_ مریض مطیع (که علاقمند به بهبودی باشد و امید به زندگی را از دست نداده باشد)؛

5_ پرستار شفیق. دراین میان، آخرین شرط، حائز اهمیّت اساسی است. امروز برای همسرتان باید نقش پرستار شفیق را داشته باشید. همسر شما باید از امروز برایتان حکم دوستی قدیمی و رفیقی چند ساله را داشته باشد که بیمار شده و به حمایت و پشتگرمی شما نیاز دارد. تا می توانید از محبت به ایشان کوتاهی نکنید. بدانید اجر چنین اعمالی در دادگاه خداوند گم و نابود نمی شود.

توکل داشته باشید و به تقدیر الهی اطمینان کنید و از او بخواهید که شما را در این راه مددکار باشد.

از خداوند برای شما آرزوی توفیق و صبر و سلامتی داریم. در انتظار نامه ی بعدی شما هستیم!

در پایان سفارش می کنیم به جای رجوع به روان پزشک، به روان شناس حاذق رجوع کنید تا در چند جلسه با همسرتان صحبت نماید. قطعاً مؤثر خواهد بود.

1 "عیال الرجان اُسراؤه واحب العباد إلی الله عزّوجلّ أحسنهم صیغاً إلی اسراءه"، مکارم الاخلاق، باب: فی آداب النکاح، فصل پنجم، ص 217، نیز آیه ی 38 طلاق: "الرجال قوامون علی النّساء".

2 "من صبر علی سوء خُلق امْرأته أعطاه الله من الأجر ما أعطی أیوب(ع) علی بلائه"، همان، ص 213.

www.atregoleyas.com

atregoleyas@gmail.com