سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل نرگس Narcissus

پپیامبر اعظم (ص)

 

خواستگاری از زینب

پیغمبر اکرم از پدر زینب خواستگاری نمود، او خیال کرد برای خودش خواستگاری می کند.
وقتی فهمید برای زید است امتناع نمود. زیرا زینب دختر عمّه پیغمبر(ص) بود و چهره ای زیبا داشت،
گفت زید آزاد کرده ای بیش نیست عبدالله بن حجش نیز با خواهر خود در این عقیده موافقت داشت.
رسول اکرم(ص) فرمود این ازدواج را بپذیر.
عرض کرد مهلتی بده تا بیاندیشم در همین ساعات این آیه نازل شد "ماکان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا "شایسته نیست برای مردان و زنان با ایمان بعد از آنکه خدا و پیغمبرش کاری گذراندند. آنها از خود اظهار اختیاری نمایند. هر کس مخالفت خدا و پیغمبر را نماید در گمراهی آشکاری بسر می برد. بعد از نزول آیه زینب و عبدالله بن جحش راضی شدند.
پیغمبر اکرم(ص) او را برای زید عقد بست ده دینار زر سرخ شصت درهم نقره و یک مقنعه و یک چادر و پیراهن و پنجاه من گندم و سی صاع خرما کابین و مهریه اش قرار داد. زینب یک سال با زید بسر برد آنگاه خداوند به پیغمبر(ص) خبر داد که زینب از جمله ی زنان تو خواهد بود. میان زید و زینب ناسازگاری بوجود آمد بطوری که زید شکایت او را به پیغمبر(ص) برد و تصمیم خود را مبنی بر طلاق دادن زینب بعرض رسانید.
پیغمبر(ص) فرمود: (امسک علیک زوجک اتق الله) زن خود را نگهدار از خدا بترس این فرمایش پیغمبر(ص) بدینجهت بود که از اعراب هراس داشت بگویند زن پسر خوانده ی خود را گرفته.
چون در جاهلیّت رسم بود زن پسر خوانده مانند پسر اصلی بر پدر خوانده حرام بود. مرتبة دوم زید خدمت حضرت رسیده عرض کرد زینب را طلاق دادم زبانش بر من دراز بود و درشت خویی می کرد همینکه عده ی زینب سپری شد پیغمبرزید را بخواستگاری فرستاد.
زید پیش زینب رفت و مأموریّت خود را انجام داد. گفت پیغمبر(ص) مرا بخواستگاری تو فرستاده زینب اظهار کرد تا با خدا مشورت نکنم چیزی نخواهم گفت در این هنگام به سجده رفت (یا دو رکعت نماز خواند) گفت خدایا پیغمبرت مرا خواستگاری نموده اگر از او هستم مرا به ازدواجش درآور.
این آیه بر پیغمبر(ص) نازل شد "فلما قضی زید منها وطراً زوَّجنا کها لکیلایکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم"حضرت رسول بوسیله سلمی کنیز خود بشارت نزول آیه را برای زینب فرستاد بطوری زینب شادمان شد که هرچه زیور و زینت داشت بعنوان پاداش بسلمی داد و با خود عهد بست که دو ماه روزه بگیرد.
انس بن مالک می گوید مادرم اُمُّ سلیم در ولیمه ی ازدواج زینب چنگالی از قروت و خرما و روغن آماده نمود و در قدحی جای داد و گفت از کمی طعام عذرخواهی کن. وقتی خدمت پیغمبر(ص) بردم عدّه ای را نام برده دعوت نمود و دستور داد هر کس را دیدار کردی به ولیمه ی ازدواج دعوت کن. من متحیّر بودم از کمی طعام و کثرت جمعیّت هفتاد نفر جمع شدند پیغمبر اکرم (ص) دست بر غذا گذاشت و نام خدای را برد.
فرمود ده نفر نزدیک شوند و از پیش خود غذا بخورند. همانطور کردند متوجّه شدم پیوسته غذا افزون می شد. روغن از بُن قدح می تراوید همه سیر شدند آنگاه فرمود قدح را بردار وقتی برداشتم در فکر شدم که حالا سنگین تر است یا آنوقت که آوردم. پیش زینب بردم او نیز از همان غذا خورد سپس پیش مادرم آوردم و داستان را شرح دادم
گفت شگفت مدار اگر خداوند بخواهد تمام مردم از آن بخورند سیر خواهند شد. مردم بعد از غذا خوردن هردو سه نفر بگوشه ای از اطاق نشسته با یکدیگر صحبت می کردند خود آن جناب از منزل بیرون شد. در این هنگام همه رفتند فقط سه نفر ماندند که با هم صحبت می کردند پیغمبر(ص) در خانه ی زنهای خود رفت به آنها سلام نمود
هر کدام می پرسیدند نوعروس را چگونه یافتی؟ بالاخره یکی از آن سه نفر حرکت کرده بیرون آمد دو نفر دیگر گرم صحبت بودند پیغمبر(ص) مراجعت نمود مشاهده کرد هنوز آن دو نفر هستند خود را با وسائلی مشغول می داشت تا آن دو نفر هم بیرون شدند آنگاه وارد شد.
آیة حجاب در این قصّه نازل گردید(یا ایهاالذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النبی الاان یؤذن لکم الی طعام غیر ناظرین اناه و لکن اذادعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا ولا مستأنسین لحدیث ان ذلکم کان یؤذی النبی فیتسحی منکم والله لایستحی من الحق واذا سالتموهنَّ متاعاً فاسئلوهنَّ من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن
1-
آیة 53 سوره احزاب.
ای کسانی که ایمان آورده اید بدون اجازه وارد خانه ی پیغمبر نشوید. آن گاه که شما را به میهمانی دعوت کردند غذا که خوردید متفرق شوید "نه اینکه گرم صحبت بنشینید این کار پیغمبر را می آزارد او از شما خجالت می کشد چیزی بگوید ولی خداوند خجالت نخواهد کشید هرگاه چیزی از زنان خواستید از پشت پرده بخواهید اینطور انجام دهید قلب های شما و آنها پاک تر خواهد بود. پیغمبر (ص) این آیه را بر مردم خواند و وجوب حجاب را اعلام نمود.

منبع: نرم افزار الرسول