به بهانه تاکید دوباره رهبر انقلاب بر آزاد اندیشی
پنج سال پیش نیز آیتالله خامنهای در پاسخ به نامه ده تن از فضلای حوزه و دانشگاه در اجابت دعوت آنان بر لزوم تقویت کرسیهای نظریهپردازی تأکید نمودند.
«تابناک» به همین بهانه در مقالهای با عنوان «مناسبات آزادی و دانش» به قلم «شریف لکزایی» به بررسی پاسخ این پرسشها میپردازد:
آزادی با اندیشه و دانش چه رابطه و نسبتی دارد؟ آیا تولید اندیشه و دانش، مبتنی بر تحقق آزادی است و در فقدان آزادی، اندیشه و دانشی تولید نمیشود یا اینکه آزادی مسبوق به تولید دانش است و در واقع این دانش و اندیشه تولید شده است که آزادی را رونق میبخشد؟
درباره مناسبات میان آزادی و دانش سخنان مختلفی گفته شده است. در پارهای از این گفتهها به نفی وجود رابطه میان آزادی و دانش و در برخی از نوشتهها به تقدم دانش بر آزادی حکم شده است. در پارهای از موارد نیز تفکیکی میان آزادی به معنای عام و آزادی سیاسی به طور خاص صورت گرفته و تقدم تاریخی تحقق آزادی سیاسی در تولید دانش و اندیشه انکار شده اما بر اولویت آزادی به معنای عام آن بر تولید دانش و اندیشه صحّه گذارده شده است...
این مقاله به دو دیدگاه در اینباره اشاره مینماید: نخست دیدگاهی که صرف نظر از همه وجوه مختلف مذکور، معتقد است آزادی بر دانش تقدم و اولویت ندارد و اساساً این دانش است که آزادی را رشد و رونق میبخشد و تاریخ حیات بشری نیز بر آن صحّه میگذارد. آنگاه نگره دوم، یعنی تقدم آزادی بر اندیشه و دانش تبیین میشود. و در نهایت مدعای نوشته حاضر و رهیافت مورد نظر نویسنده ـ تقدم زمانی و رتبی آزادی بر تولید معنا و دانش ـ میآید...
دکتر رضا داوری اردکانی نیز در شمار افرادی است که قائل به تفکیک تقدم و تأخر آزادی و آزادی سیاسی بر دانش است. وی در این زمینه با فرانتس نویمان در عدم تقدم آزادی بر دانش در برخی از موارد همسو و همجهت است. به باور وی نمیتوان گفت که علم در قدیم در شرایط تحقق آزادی سیاسی پدید آمده است. اما در یک جهش آشکار این دیدگاه را مطرح میسازد که به طور کلی و با اغماض و چشم پوشی از همه دلایل، میتوان بر اولویت آزادی در یک معنای عام و کلی بر دانش و اندیشه، به ویژه در عصر حاضر، حکم نمود...
«هیچ عدلی بیعلم ممکن نیست و هیچ علمی بیآزادی به دست نمیآید. تا معلوم آزاد نباشد ظهور نمیکند و تا ظهور نکند، عالم از او جاهل است و این اگر در طبیعت صادق است، درباره سلطان و رعیت صدبار صادقتر است.»...
آیتالله مرتضی مطهری، از جمله شخصیتهای برجسته علمی و معنوی است که میتوان در پارهای از سخنان وی اولویت آزادی بر دانش را نتیجه گرفت. ایشان در بحثی مبسوط مشکل اساسی در سازمان روحانیت را فقدان حریت و آزادمنشی روحانیت شیعی برشمرده است. مشکلی که به مقداری زیاد توانسته است جامعه علمی روحانیت شیعی را در وضعیت رکود و سکون قرار دهد:
«چرا در میان ما [روحانیت شیعی] سکوت و سکون و تماوت و مردهوشی بر حریت و تحرک و زندهصفتی ترجیح دارد و هر کس که بخواهد مقام و موقع خود را حفظ کند ناچار زبان درکام میکشد و پای در دامن میپیچد؟»
پاسخ او همانا فقدان حریت در میان عالمان شیعی به لحاظ مسائل معیشتی و اقتصادی است. او با مقایسه سازمان روحانیت سنی در مصر با سازمان روحانیت شیعی در ایران به نتایجی جالب دست یافت. از جمله اینکه روحانیت سنی در مصر، برخلاف روحانیت شیعی در ایران، از نظر مالی به مردم وابسته نیست، بلکه از سوی دولت و قدرت سیاسی پشتیبانی میگردد. در نتیجه، روحانیت سنی مصر برخوردار از حریت عقیده بوده، ناچار نیست به خاطر عوامزدگی به کتمان حقایق بپردازد. بلکه در مواجهه با مسائل شرعی و اجتماعی بدون هراس به تبیین آزاداندیشانه مسائل شرعی مبادرت میورزد. در مقابل روحانیت شیعی در ایران به دلیل همان وابستگی معیشتی به مردم، از جرأت و جسارت لازم برای تبیین مسائل و موضوعات علمی دینی برخوردار نیست و در نتیجه دست به کارهایی میزند که از نظر فکری سطحی بوده، از حوزه فکر عوام خارج نیست...
آیتالله مطهری در ادامه مباحث خود به مضرّات و پیآمدهای حکومت عوام در جامعه و سازمان روحانیت اشاره کرده میگوید: «حکومت عوام است که آزادمردان و اصلاحطلبان روحانیت ما را دلخون کرده و میکند.» و در جای دیگر چنین اظهار می کند که با اصلاح وضعیت معیشت و اوضاع مالی «مراجع عالیقدر تقلید آزاد خواهند گشت» . طبیعی است که روحانیان در یک فضای آزاد – عاری از فشار عوام زدگی - به گونهای مطلوبتر میتوانند راه حلهای مناسب ارائه نمایند.
إبرام مطهری بر ضرورت فضای آزاداندیشی و فارغ از اسارت قدرت سیاسی و عوام، در حقیت زمینه سازی یی بود برای امکان بخشی به عالمان روشناندیش در جهت روشن نگاه داشتن چراغ دانش و اندیشهورزی و تولید معنا و پدیدآوردن آثاری مطابق نیازهای جامعه و جوانان و نیز سیراب نمودن تشنگی مشتاقان اندیشه و به ویژه اندیشه و دانش دینی را سیراب نمایند...
از دید آیتالله محمد حسین نائینی، اندیشمند برجسته و نظریهپرداز عصر مشروطیت، آغاز دوره اقتدارگرایی و نظامهای استبدادی در میان مسلمانان، همانا آغاز دوره توقف و رکود دانش، اندیشه و نظریهپردازی در میان آنان است. توقف و رکودی که سرانجامش انحطاط جامعه اسلامی بود. این وضعیت، به باور وی، در اثر فقدان آزادی و مساوات در جامعه و حرمان مسلمانان از یک دولت غیر مستبد و غیر ظالم، ودر نتیجه انحراف از آموزههای تمدن ساز دهههای پیشین، مانند مسؤولیت پذیری نسبت به خود و دیگران و به ویژه نظام سیاسی مستقر بود. زیرا لازمه مسؤولیت پذیری آدمی، آزادی است: تا انسان آزاد نباشد، مسؤولیت پذیری، کدام توجیه و معنا می تواند داشته باشد...
متن کامل را در ستون «مقالات» بخوانید.