سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل نرگس Narcissus

پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (1)

پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (1)

اسلام آئین و دین الهى است، اسلام فرهنگ فطرت و آهنگى هماهنگ با تمام شئون انسان و انسانیت است، نظام مسائل و قوانین در اسلام از جانب خداوند بزرگى است که بناى ساختمان انسان را بنا نهاده، او که مى داند انسان چیست و کیست و داراى چه ظاهر و باطنى است، بر اساس کیان و حیثیّت و موجودیت او قانون وضع کرده، و وى را به حقایقى که باید برسد هدایت نموده است.

اسلام در پاسخ یاوه هاى دهگانه اى که در طول تاریخ حیات نسبت به زن گفته شده، و آنها را در افکار و اندیشه ملل رسوخ داده و به عنوان فرهنگ درآورده بود چنین مى گوید:

1 ـ خلقت زن و کیفیت وجود او همانند مرد است و صد در صد مصداق حقایق و واقعیاتى است، که حضرت حق از خلقت او هدف داشته، و با تمام وجود محقق به حقیقت انسانیت است و خلاصه با تمام حیثیت انسان است انسانى که:

لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسانَ فى اَحْسَنِ تَقْویم.

به حقیقت که انسان را در نیکوترین سیرت و صورت آفریدیم.

صُنْعَ الله الَّذى اَتْقَنَ کُلَّ شَیْئ اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَفْعَلُونَ.

صنع خداست، خدائى که هر چیزى را در کمال اتقان و استحکام ساخته که او به آنچه انجام مى دهید آگاه است.

اَلَّذى اَحْسَنَ کُلَّ شَیْئ خَلَقَهُ.

خدائى که هر چیزى را به نیکوترین وجه آفرید.

2 ـ براى زن روح الهى و انسانى محض قرار داده شده، همان روحى که از جانب حق در او دمیده شد و او را به خاطر این روح امتیازى خاص بخشید و وى را منبع ظهور کمالات قرار داد، روحى که با روح مرد تفاوت ندارد، هویتى که با هویت مرد یکسان است، گوهرى که با گوهر ذاتى مرد یکى است.

یا اَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً.

اى مردم از پروردگارتان پرواکنید که همه شمارا از یک انسان آفرید،و همسر او را از جنس او خلق کرد،و از آن دو نفر مردانو زنان فراوانى در روى زمین منتشرکرد.

وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها.

از نشانه هاى قدرت خداوند این است که همسران شما را از جنس شما قرار داد تا به وسیله آنها آرامش یابید.

در تفسیر عیاشى از حضرت باقر(علیه السلام) روایت شده که خداوند حوا را از باقى مانده خاک آدم آفرید.

نوع این آیات نشان مى دهد که در خلقت زن از نظر ظاهر و باطن کمى و کاستى وجود ندارد، و روح او همان روحى است که از جانب حق در او دمیده شده و بالقوه موجودى کامل، احسن، و اتقن است که مى تواند از استعداد و فطرت و روح و عقل خود، در سایه هدایت حق کمک گرفته به عالیترین مقامات معنوى برسد، و مى تواند از همه واقعیات و حقایق چشم پوشى کند و به اسفل سافلین وارد شود.

3 ـ او داراى حق مالکیت است، و محصول زحمات او در زمینه هاى کارهاى پسندیده و مشروع حق خود اوست، و مسئله مالکیت او و تصرفاتش در آنچه ملک اوست بدون کم و کاست همانند مرد است.

وَ اَنْ لَیْسَ لِلاِْنْسانِ اِلاّ ما سَعى.

و براى آدمى جز آنچه به سعى خود انجام داده نخواهد بود.

آرى انسان مالک سعى و کوشش و عمل و حرکت خود است، و این واقعیتى است که حضرت حق در دنیا و آخرت به هر انسانى چه زن و چه مرد واگذار کرده است.

لا یَحِلُّ لَکُمْ اَنْ تَأْخُذُوا مِمّا اتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً.

و براى شما مردان حلال نیست که چیزى از مهریه آنان را که به آنها پرداخت کرده اید بگیرید.

امام صادق(علیه السلام) در روایتى مى فرمایند:

السُّرّاقُ ثَلاثَةٌ : مانِعُ الزَّکاةِ، وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّساءِ وَ کَذالِکَ مَنِ اسْتَدانَ وَ لَمْ یَنْوِ قَضاءَهُ.

دزدان سه نفرند: آنکه از پرداخت زکات بخل ورزد، آنکه خوردن مهریه همسر خود را حلال دانسته و به او نپردازد، و کسى که از مردم وام بگیرد و قصد پرداخت آن را نداشته باشد.

وَ الَّذینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ اَزْواجاً وَصِیَّةً لاَِزْواجِهِمْ مَتاعاً اِلَى الْحَوْلِ غَیْرَ اِخْراج.

مردانى که بمیرند و زنانشان زنده مانند، باید وصیت کنند که آنها را تا یک سال نفقه دهند، و از خانه شوهر بیرون نکنند.

و غیر از مهریه و وصیت به مخارج زن پس از مرگ شوهر، در زمان بعد از طلاق سفارش او را به مردان فرموده اعلام مى کند:

وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ.

و براى همه زنان طلاق داده شده هدیه مناسبى است « که از جانب شوهر پرداخت مى گردد »، این حقى است بر عهده مردان پرهیزکار.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 

 


پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (2)

پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (2)

4 ـ زن از پدر و مادر و از شوهر و از فرزندان خود ارث مى برد:

 کُتِبَ عَلَیْکُمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الاَْقْرَبَینَ بِالْمَعْرُوفِ.

برشما نوشته شده، هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى از خود به جاى گذارده، وصیت براى پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته کند، این حقى است بر پرهیزکاران.

لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الاَْقْرَبُونَ، وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الاَْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ اَوْ کَثُرَ نَصیباً مَفْرُوضاً.

این آیه شریفه در صدد مبارزه با عادات و رسوم غلطى است که زنان و کودکان را از حق مسلم خود محروم مى ساخت، و این رسم ظالمانه مربوط به اعراب بود، و آیه شریفه خط بطلان بر این رسم خائنانه کشید و فرمود:

مردان سهمـى از اموالى که پدر و مادر و نزدیکان بجاى مى گذارند دارند، و براى زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مى گذارند سهمى هست، خواه آن مال کم باشد یا بسیار، این سهمى معین شده و واجب الاداء است.

5 ـ عبادت زن در پیشگاه حق همانند عبادت مرد، داراى ارزش و قیمت است، و بهشت و اجر و مزد حق، و ثواب بر بندگى اختصاص به مردان ندارد، عنایت و رحمت خداوند بهره ابدى عباد اوست چه مرد و چه زن.

در قرآن مجید مى خوانیم:

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.

کسى که عمل شایسته بجا آورد از مرد یا زن، در حالى که مؤمن است به او زندگى پاکیزه مى دهیم، و پاداش قیامتى آنان را به بهترین اعمالى که انجام داده اند خواهیم داد.

از صریح آیه شریفه استفاده مى شود که تنها معیار در میزان حق ایمان و عمل صالح انسان است که میوه ایمان اوست، قید و شرط دیگرى براى کسب حیات طیبه و اجر آخرتى در کار نیست نه از نظر مرد بودن و زن بودن و نه از نظر سن و سال و نه از نظر نژاد و قبیله و جنسیت و نه از نظر پایه و رتبه ظاهرى.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

أَفْضَلُ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِد، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد، وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرانَ، وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزاحِم.

برترین زنان بهشت چهار زن هستند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم.

زن اگر اهل عبادت و بندگى حق و ایمان و معرفت باشد البته داراى حیات طیّبه و اجر عظیم نزد خدا خواهد شد، و اگر مانند مردان فاسق به بى دینى و فساد گرایش پیدا کند اهل عذاب ابد خواهد شد.

همسر نوح و لوط به خاطر اینکه آئین الهى را نپذیرفتند، و بر انکار خود اصرار ورزیدند به فرموده قرآن اهل عذاب و خلود در جهنم هستند.

ضَرَبَ الله مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوح وَ امْرَأَتَ لُوط کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتا هُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النّارَ مَعَ الدّاخِلینَ.

خداوند براى اهل کفر زن نوح و زن لوط را مثل زد، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان شایسته ما بودند، ولى به آن دو پیامبر خیانت ورزیدند و رابطه آنها با این دو پیامبر سودى به حالشان در برابر عذاب خدا نداشت، و به آنها گفته شد وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مى شوند.

سوره مریم در قرآن مجید، و سوره دهر و آیات مربوط به همسر مؤمنه فرعون همه و همه نشان دهنده این معناست که زن در مسئله عبادت از موقعیت والائى برخوردار است، و در قیامت از اجر عظیم و ثواب فوق العاده اى بهره مند است، و این همه مشت محکمى بر دهان یاوه گویان تاریخ است که گفتند و مى گویند که عبادت زن را جایگاهى در نزد خدا و ادیان نیست.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 

 


انحراف فکرى انسان گمراه نسبت به زن

 انحراف فکرى انسان گمراه نسبت به زن

اقوام و مللى که بر اثر کبر و نخوت از تعالیم حق، که به وسیله کتب آسمانى، و زبان پاک انبیاء تبلیغ مى شد جدا مى زیستند، در تمام امور جهان و انسان دچار انحراف فکرى شدند، و نسبت به هستى و مخلوقات آن بطور اغلب، در قضاوت خود به تاریکى ره سپردند، و مسائلى دور از حقیقت، و مطالبى خلاف واقعیت گفتند، و بر اساس همان برداشتهاى غلط و قضاوت هاى ظالمانه زندگى کردند، و از این طریق ظلم سنگینى بر خود و دیگران روا داشتند، و صفحات تاریخ حیات را به زشتى و پلیدى نقّاشى کردند.

از جمله قضاوت هاى آنان نسبت به زن بود، که قضاوتى دور از حقیقت، و امرى خلاف اخلاق و انسانیت، و برنامه اى ضد حق و واقعیت بود.

من در مطالعاتم در کتبى که در این زمینه نوشته شده چه کتب غربى و چه کتابهاى تألیف شده در شرق به این نتیجه رسیدم، که اقوام و ملل جداى از حق و بریده از وحى، و فرورفته در هواى نفس و غرق افکار غلط چه در غرب و چه در شرق، نسبت به زن ده گونه قضاوت ظالمانه و دور از منطق عقل و زبان انسانیت داشتند.

1 ـ موجودى است صد در صد ضعیف و ناتوان: بر این اساس باید نسبت به مرد در تمام جهات، بى چون و چرا تابع و فرمانبردار و محکوم باشد، و حق مداخله در هیچ کارى را حتى در چهارچوب خانه شخصى ندارد.

2 ـ موجودى است داراى روح شیطانى: بر این ملاک یا صد در صد خارج از حدود انسانیت است، یا اگر بهائى به او داده شود چیزى بین انسان و حیوان است، روى این حساب فاقد ارزش مى باشد، و قابل احترام نیست، و براى وى هیچ گونه شخصیتى نمى توان تصوّر کرد.

3 ـ براى او مالکیت و اختیار دارى نسبت به اشیاء و عناصرى که قابل ملکیت است وجود ندارد، اگر مرد صلاح بداند مى تواند مالک شود، آن هم نه هر چه را بخواهد.

4 ـ از جانب ارث گذارندگان هیچ گونه ارثى نمى برد، بلکه خود او از عناصر ارث است که پس از مرگ پدر یا شوهر به دیگران ارث مى رسد!!

5 ـ عبادت و بندگى و ورود در حوزه معنویت حق او نیست، چون عباداتش فاقد ارزش است، و اجر و مزدى براى عبادت ندارد زیرااز نظر عقلى بسیار ضعیف و موجودى بوالهوس است.

6 ـ از نظر حقوقى و قضائى لیاقت انتساب به پدر و پسر خود را ندارد، تنها چیزى که رابط بین آنهاست خون است، فقط مى توان او را نسبت به پدر و پسرش هم خون خواند، نه فرزند پدر و مادر فرزند!

7 ـ چون شوهر کرد فرزندان وى نوه پدر او نیستند، بیگانگى بین پدر زن و فرزندان زن حکومت قطعى دارد، نسبت از جانب اولاد ذکور است.

8 ـ بین او و مرد در مسئله مرگ تفاوت کلّى وجود دارد، مرد پس از مردن باقى، و زن پس از پایان عمر فانى است.

9 ـ در تصرف عنوان شیئیت است، روى این حساب مرد هرگونه تصرّفى در مال و ثروتش دارد، همان تصرف را نسبت به زن دارد، مى تواند او را قرض بدهد، به اجاره واگذار کند، ببخشد، بفروشد، اخراج کند و نهایتاً به قتل برساند.

10 ـ کالاى شهوت است تنها براى لذت برى مرد آفریده شده، و مرد هم در لذت برى و بهره گیرى از او قانونى نمى شناسد، در این قسمت دهم اروپا و آمریکاى جداى از نبوت انبیا آنچنان نسبت به زن راه افراط پیموده، که حدى براى آن نیست، زن در قسمت عمده اى از مغرب زمین کالاى سینما، تلویزیون، ویدئو، ماهواره و انواع مجلات براى جلب و جذب مشترى بیشتر، و درآمد مالى سنگین تر براى مؤسّسات حیوانى و شهوانى است!!

 نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 


نظام خانواده در مغرب زمین

نظام خانواده در مغرب زمین

نظام خانواده در اروپا و آمریکا نظامى غلط است، بى پایه و بدون محتواست.

تقلید از نظام خانوادگى مغرب زمین تقلیدى نابجا، و هموار کردن راه حیات براى افتادن در چاه بدبختى است.

آنان از ازدواج هدفـى مقدس و پاک ندارند، واسطه ازدواج زن و مرد آنجـا فقـط و فقط شهوت و ارضاء غریزه است، آنجا زن و مرد شایسته و صالح بسیار کم است، به همین خاطر فساد و افساد از سر و روى اروپا و آمریکا مانند باران بهاران مى ریزد.

مردان در مغرب زمین به طور اکثر، و زنان بطور اغلب پس از گذراندن دوران فساد، و رفاقت هاى نامشروع با یکدیگر ازدواج مى کنند، و ثمره خود را پس از ولادت به شیرخوارگاه سپرده، و سپس بدون اینکه مهر پدرى و محبت مادرى را چشیده باشد، و منبعى از عواطف و احساسات پاک گشته او را تحویل مى گیرند، و سر هر سفره فسادى مى نشانند، آنگاه وى را به مدرسه مى سپارند تا آهنگى از تربیت ظاهر را طى کند، و به اصطلاحاتى چند آشنا گردد، آنگاه در سن هیجده سالگى وى را از خود مى رانند و به امید محیط و جامعه رهایش مى نمایند!

آنان اگر اخلاق به فرزندان خانه و مدرسه بیاموزند، اخلاق ژنتلمنى است، اخلاق اقتصادى و جلب مادّیت است، به ریشه هاى باطن و حقایق درون توجه ندارند، و از تربیت انسان قابل قبول عاجزند.

مگر نمى بینید وقتى تشکیل جامعه و دولت مى دهند، جامعه منبع فساد و دولت منبع استعمار و استثمار مستضعفان روى زمین است.

جنایاتى که فارغ التحصیلان خانه و مدرسه و دانشگاه هاى مغرب زمین کرده اند تا قیامت قابل جبران نیست.

اگر اوقاتى باوقار و آرام و متین باشند، و خود را مؤدب و آراسته نشان دهند، به خاطر این است که طعمه نیافته، و لقمه چرب و لذیذ ندیده اند، داستان آنان شبیه به این داستان است که مردى به دوستش گفت گربه اى را به مبادى آداب آراسته ام، و آن حیوان را تربیت کرده تا جائى که بر سر سفره اى که انواع غذاها قرار دارد شمعى به دست او مى دهم تا مهمانان در پرتو آن شمع از آن سفره بهره مند شوند، رفیقش گفت به این ویژگى و به این آراستگى گربه نمى توان اطمینان کرد، مرا دعوت کن تا بر سر آن سفره این مسئله را به تو ثابت کنم، از وى دعوت کرد، گربه را بر سر سفره دید که چشم طمع و پاى حمله از غذاهاى سفره بریده، و شمعى براى روشنائى اطاق و دید مهمانان به سفره بدست دارد، در گرمى اوضاع موشى را از جیب خود درآورد و به وسط سفره گذاشت، موش مى خواست فرار کند، گربه شمع رابه یک طرف انداخت و همچون شیر ژیان به وسط سفره پرید، نظام سفره را براى گرفتن موش به هم زد، و اوقات خوش صاحبخانه و مهمانان را تلخ نمود!

آرى تربیت اروپا و مغرب زمین تربیت گربه اى است، تا غذاى خاص خود را به خیال خود نبیند، آرام و مؤدب هستند، چون چشمشان به طلا و نفت و سایر معادن ملل ضعیف بیفتد، براى بلعیدن حق دیگران، چراغ تربیت را به زمین انداخته و همچون حیوان درنده اى، به تمام حیثیات مادى و معنوى ملل ضعیف حمله مى کنند، و براى امور مادى از میان جوى خون بى گناهان عبور مى کنند.

کثرت فساد و افساد، غلبه شهوات حرام، اخلاق زشت، قتل و غارت، فحشا و منکرات، در ملل مغرب زمین محصول خرابى نظام خانه و خانواده است.

اگر بیوت اروپا و آمریکا بیوت بارفعت، و بیوت غرق ذکر حق، و بیوت تسبیح حضرت معبود بود، محصولات آن بیوت انسانهائى والا و باکرامت و رشید و باعاطفه و متخلّق به اخلاق حق بود، ولى چون بیوت مغرب زمین از حق و حقیقت دور است، ثمرات آن تلخ و بدبو و بدمزه است، و چنین نظام از هم پاشیده اى
قابل سرمشق قرار دادن نیست، کسانى که از آنان پیروى مى کنند بدتر از آنان خواهند شد.

 

( قـال الصـادق (علیه السلام) : اکثـر الخیـر فـى النّسـاءِ )

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 

 


کوشش براى خانه و خانواده عبادت است

کوشش براى خانه و خانواده عبادت است

ازدواج و همسردارى و توجه به امور فرزندان علاوه بر آثار مثبت دنیائى، ثمرات عجیب معنوى براى انسان دارد.

کار و کوشش مادى در جهت تأمین زن و فرزند، در فرهنگ پاک اسلام عبادتى بزرگ و مساوى با جهاد در راه خدا شمرده شده، تا جائى که از معصوم روایت شده:

وَالْکادُّ عَلى عِیالِهِ مِنْ حِلّ کَالْمُجاهِدِ فى سَبیلِ اللّهِ.

آنکه براى تأمین خانواده اش زحمت مى کشد، تا از حلال خدا نفقه آنان را فراهم کند، مانند مجاهد در راه خداست.

از آنجا که رعایت حق زن و فرزند، و توجه به امور معنوى آنان و رعایت حق شوهر از جانب زن، و حق فرزند از طرف مادر کارى دشوار و سنگین است، و در حقیقت اجراى دستور حضرت حق است، همانند کوشش براى تأمین امور مادى آنان عبادت، و موجب  اجر و ثواب اخروى است.

پرورش نسل صالح، و تحویل دادن فرزندان شایسته و نیکوکار، امرى مهم و باعث جلب رضایت حضرت حق است.

خانه و اهل خانه را از فساد و افساد دور داشتن، و فراهم کردن زمینه رشد و تربیت و تکامل زن و فرزند از اهمّ امور، و از بهترین نوع عبادت و بندگى خداست.

امام چهارم(علیه السلام) در گفتار حکیمانه اى فرموده اند، هر کس نسبت به زن و فرزند سفره مادى و معنوى را کامل و تمام بیندازد، به خوشنودى حق از دیگران نزدیکتر است.

در هر صورت جامعه میوه و ثمره خانه است، و وکیل و وزیر و رئیس جمهور و کارگزاران یک ملت ریشه در خانه و خانواده دارند، و منبع اصلى تربیت و شکل گیرى آنان خانه و کارگردانان خانه هستند، خانه به مَثَل به مانند یک زمین است، اگر زمین جداى از حق و حقیقت باشد کویرى نمک زار است که سنبل و گل نخواهد داد، و اگر زمین متصل به حق و حقیقت باشد، توقع سنبل و گل از آن توقعى معقول و منطقى است.

سعادت و شقاوت انسان در درجه اول از پدر و مادر به انسان منتقل مى شود، اگر پدر و مادر در تحقق سعادت فرزند بکوشند دست به عبادتى بزرگ زده و از منافع ابدى ازدواج بهره گرفته اند، و اگر عامل شقاوت شوند از شجره طیّبه ازدواج منفعت نبرده بلکه با دست خود سفره خسارت خویش را پهن کرده اند.

به همین خاطر در روایات عالى اسلامى از رسول حق نقل شده:

الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمِّهِ، وَالسَّعیدُ مَنْ سَعِدَ فى بَطْنِ أُمِّهِ.

ریشه شقاوت هرکس شقى است در سرزمین وجود مادر، و سعادت سعید از باطن مادر است.

و به قول شاعر بزرگ کلیم کاشانى:

از کوزه همان برون تراود که در اوست

تا در کوزه وجود فرزند، پدر و مادر چه ریخته باشند و مغز و اعصاب و مشاعر و قلب فرزند را با چه مسائلى شکل داده، و به سوى چه برنامه هائى سوق داده باشند.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 

 


در مسئله ازدواج والاترین هدف را منظور داشته باشید

در مسئله ازدواج والاترین هدف را منظور داشته باشید

هدف انسان از ازدواج باید هدفى معنوى و مقدس و پاک باشد، ازدواج باید براى اطاعت از دستور حق، و پیروى از روش انبیاء، و براى تأمین سعادت همسر، و تربیت الهى و ملکوتى فرزندان صورت بگیرد.

زن و مرد در مسئله ازدواج باید خود را آماده ورود در یک عبادت بزرگ کنند.

زن و مرد باید در ازدواج خوشنودى حق را منظور نظر بدارند، و بدانند که هر دوى آنان از طریق صلب و رحم امانتدار حضرت حقند.

باید بدانند که فرزند آنان که امانت حق است در مّدتى کوتاه مهمان صلب پدر، و بین شش تا نه ماه مهمان رحم مادر است، و در این دو مدت با گیرندگى  دقیقى که حضرت حق به وى عنایت فرموده از تمام وجود پدر و مادر تمام حالات و مشخصات را بدون اختیار به خود منتقل مى نماید.

نقل مى کنند رسول حق به زنان باردار اجازه مى دادند گاهى به تماشاى جبهه حق علیه باطل بیایند، تا مناظر زیباى جهاد و شمشیر زدن در راه حق ر اببینند، و به شعارهاى الهى و ملکوتى رزمندگان گوش جان بسپارند، تا از طریق دیده و شنیده خود فرزند در رحم را تغذیه کنند، براى اینکه طفل، در رحم مادر موجودى ورزیده شود، و شجاع و باهمت و همراه با آواى ملکوتى رشد کند.

مگر نشنیده اید قبل از تکّون وجود فاطمه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پیامبر دستور چهل روز روزه داده شد، و افطار شب آخر از غذاى بهشتى تناول فرمود، آنگاه نطفه آن دختر والا به رحم مادر منتقل شد!!

واسطه بین شما و ازدواج چشم نباشد، دلال ازدواج شهوت نباشد، هدف از ازدواج رسیدن به مال و ثروت و مقام و جاه از جانب خانواده طرف مقابل نباشد، رسیدن به چهره زیبا و ظاهر فریبنده هدف این برنامه نباشد، که این امور تاکنون نشان داده عاقبت خوشى نداشته، و ثمره و میوه آن اندک بوده است.

بیائید خدا و معنویت و عبادت، و کوشش براى رعایت حق همسر، و تربیت اولاد صالح و خلاصه جلب رضاى حق را در مسئله ازدواج هدف قرار بدهید، تا ثمره این ازدواج منافع ابدى و دائمى باشد.

لذت و تمتع و شهوت حلال را تابع این اهداف والا و آسمانى قرار دهید، تا لذت و تمتع کامل گردد و از همان لذت و شهوت هم اجر اخروى نصیب خود کنید.

ازدواج اگر الهى باشد راه به طلاق پیدا نمى کند، پیوند الهى و ملکوتى دائمى و همیشگى است.

آنکه براى خدا ازدواج مى کند، حق همسر را با تمام وجود رعایت مى نماید، و کمترین آزارى از ناحیه او به همسر وارد نمى شود.

حفظ آبروى همسر در برابر فرزندان و بستگان واجب شرعى است، و تحقیر زن از جانب شوهر و شوهر از جانب زن حرام الهى است.

مردان و زنان مسلمان باید ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(علیهما السلام) را اسوه و سرمشق خود قرار دهند، آن ازدواج والائى که براى خدا صورت گرفت، و اهداف الهى و عرشى در آن منظور شد، و ثمره آن فرزندانى پاک، الهى، و ملکوتى شد.

روایات شیعه آیات زیر را به این ازدواج پاک تأویل کرده اند:

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ، یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ.

دو دریا را به هم درآمیخت و میان آن دو دریا فاصله اى است که تجاوز به حدود یکدیگر نمى کنند، از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان بیرون مى آید.

منظور از دو دریا، وجود امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا است، که دو دریاى معرفت، بینش، حلم، صبر، ایمان و بصیرت اند، و مقصود از برزخ و فاصله رسول باکرامت اسلام، و معناى لؤلؤ و مرجان حضرت حسن و حسین(علیهما السلام) است.

نظام خانواده باید یک نظام صد در صد اسلامى و الهى باشد، تا رحمت و لطف حضرت حق را به سوى خود جلب و جذب کند.

اگر در ازدواج از سنن ناپسند، و عادات غیرالهى، و شرایط شیطانى و خلاصه از فرهنگ جاهلى فرهنگى که میراندن آن را رسول خدا در یک فرمان قاطع  دستور داده:

اَمِتْ أَمْرَ الْجاهِلِیِّةِ إِلاّ ما سَنَّهُ الاِْسْلامُ.

پرهیز نشود، زشتى ها چهره نشان مى دهند، ومیوه این درخت آلوده تلخ خواهدشد.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 

 


ازدواج و شکوفائى استعداد

ازدواج و شکوفائى استعداد

دختر و پسر هنگامى که بر اساس فطرت و طبیعت، و به پیروى از دستور حق و روش انبیاء الهى ازدواج کردند، و از پرتگاه عذاب الهى، و شرارت باطن، و بند خطرناک شیطان، و دچار شدن به لعنت خدا، که همه و همه از اوصاف مرد و زن عزب است نجات پیدا کردند، و در سایه ازدواج به آرامش فکرى، و امنیت باطنى دست یافتند، و بر مشکلات ناشى از عزب بودن فائق آمدند، و از درد سر تنها زیستن شفا گرفتند، و به محیطى الهى و ملکوتى رسـیدند، و زمینه تفکر صـحیح و آینده نگرى براى آنان فراهم شد، و طغیان شهوات و غرائز فرو نشست، بدون تردید راه براى شکوفائى استعدادهاى نهفته در باطن باز مى شود، و بر درخت زندگى محصولات و ثمرات و نتائج عالى مى نشیند.

بسیارى از رجال دانش، و مردان بزرگ، و دانشـمندان و علماى اسلامى را، صفحات تاریخ نشان مى دهد که پس از ازدواج راه صد ساله را یک شبه طى کردند، و در سایه ازدواج که موجب آرامش و امنیّت خاطر آنان گردید به مقامات بلند و بزرگى از علم و دانش رسیدند، و در علم و تقوا، وپاکى و کرامت و خدمت و عبادت زبانزد خاص و عام شدند.

در کتاب زندگانى آیت اللّه بروجردى در صفحه 95 مى خوانیم: در سال 1314 که بیست و دو بهار عمر را پشت سر مى گذاشت، پدرش نامه اى به وى نوشت، و او را به بروجرد احضار کرد، او گمان مى کرد پدرش مى خواهد او را براى ادامه تحصیل به نجف اشرف که بزرگترین حوزه علمیه شیعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و دیدار پدر و بستگان، مشاهده مى کند که به عکس انتظار وى، مقدمات ازدواج و تأهلش را فراهم کرده اند.

از این پیش آمد اندوهگین مى شود، و چون پدرش متوجه مى گردد و علت اندوه و تأثّر او را مى پرسد مى گوید: من با خاطر آسوده و جدیت بسیار سرگرم کسب علم بودم، ولى اکنون بیم آن دارم که تأهل میان من و مقصودم حائل گردد، و مرا از تعقیب مقصود و نیل به هدف باز دارد.

پدر به وى مى گوید: فرزند این را بدان که اگر به دستور پدرت رفتار کنى امید است که خداوند به تو توفیق دهد تا بتوانى به ترقّیات مهمّى که در نظر دارى نائل شوى، احتمال این را هم بده که اگر ترتیب اثر به این آرزوى پدر ندهى، با همه جدیّتى که در تحصیل دارى بجائى نرسى!!

گفته پدر تأثیر بسزائى در وى مى بخشد و او را از هر گونه تردید بیرون مى آورد و سرانجام پس از ازدواج و اندکى توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال دیگر به تحصیل و تدریس علوم فنون مختلفه اهتمام مىورزد.

همسر وفادار و هم کفو او در اصفهان آنچنان وسائل راحت و آرامش و امنیت آن مرد بزرگ را فراهم مى آورد، و به عنوان یارى مهربان، معاونى شفیق، خدمتگزارى متین، دلسوزى مهربان، زمینه انواع ترقیات شوهر گرانمایه اش را تحقق مى دهد، که در آن پنج سالى که در اصفهان با آن زن باکرامت مى زیست از علوم و فنون متداول بهره ها گرفت، و چنان با نشاط و پشتکار مشغول تحصیل بوده که بعضى شبها تا سپیده دم سرگرم مطالعه بوده است، بطورى که خود آن بزرگ مرد بارها مى فرمود، در مواقع بیکارى به حفظ قرآن مجید همت مى گماشت و در نتیجه توانست در عرض مدتى که در اصفهان بود از اوّل تا آخر سوره برائت راحفظ کند، و تا آخر عمر نیز آن را از حفظ داشت و پیوسته به حفظ و قرائت و مداومت آن اهتمام مىورزید!

مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسیر قّیم المیزان، قسمتى از کمالات و ترقیات علمى و معنوى خود را مرهون همسر باکرامت خویش مى دانستند.

آرى ازدواج علت آرامش و امنیت، و زمینه تحقّق کمالات، و شکوفائى استعدادهاست.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 


فلسفه تشویق اسلام به ازدواج چیست ؟

فلسفه تشویق اسلام به ازدواج چیست ؟

 

  اصـولا غـریـزه جنسى غریزه ایست نیرومند و ریشه دار که در نهاد هر بشرى قرار داده شده است و  روشن است که وجود این غریزه تنها براى لذت بردن و تمتع نیست بلکه اثروجودى این غریزه روى  نظام حکیمانه الهى و براى تولید نسل و بقاء نوع بشر است .  نـوعـا هـر دختر و پسرى که به ( حد بلوغ ) و رشد رسیده باشد یک کشش باطنى نسبت به جنس  مـخالف در خود احساس مى کند و این کشش و جاذبه نامرئى , با گذشت زمان وبارور شدن قواى  جـوانـى , بـه تـدریـج تـمـایلى شدید مى گردد تا آنجا که به صورت ( خواسته حتمى و ضرورى )  خودنمایى مى کند .  در نـیـرومندى این غریزه جاى بحث و گفتگو نیست چون همین نیرومندى باعث شده است که (  فـرویـد ) روانشناس اطریشى سخت به اشتباه افتد تا آنجا که بگوید تمام غرایزبه غریزه جنسى باز  مى گردد , حتى مکیدن طفل از دکمه پستان مادر .  و بـاز در ایـنکه اشباع کردن و فرونشاندن این تمایل فطرى , یکى از خواسته هاى حتمى و ضرورى  زندگى است هیچ جاى بحث نخواهد بود .  بلکه بحث در این است که از چه راهى باید این غریزه را اشباع کرد ؟ البته باتوجه به اینکه : هم این  غـریـزه اعـتـدال یـابـد و هم رعایت هدف اصلى ایجاد آن بشود ,آن هم به گونه ایکه به شرافت و  شخصیت انسانى شکست و زیانى وارد نیاید .  تـنـهـا راهى که بتواند جوابگوى تمام خواسته هاى جنسى باشد ازدواج مشروع و قانونى و گرفتن  همسر است .  یـعـنى ازدواج مشروع و قانونى مى تواند به تمام خواسته هاى جنسى مرد و زن پاسخ مثبت بدهد و  روح پر التهاب جوان را کاملا معتدل و آرام سازد .  آرى ازدواج ضامن یک زندگى پر آرامش در بحرانى ترین سنین عمر است .  روى همین زمینه است که در منابع اسلامى به ازدواج زیاد ترغیب شده است .  قرآن کریم چند چیز را مایه آرامش و سکون مى داند و از نعمت هاى بزرگ و پر ارج خدامى شمارد :

1- وجـود خانه که جایگاه استراحت و محل امن و آسایش است  روشن است که قدراین نعمت را  نمى دانند جز مردم آواره و بى پناهى که از آتش خورشید نیم روزتابستان به ستوه آمده باشند .  و یا در فصل زمستان از سوز سرما در بى پناهى ,همچون بید بر خود بلرزد .

  2 - وجود پر ارزش شب است که اعصاب خسته و عظلات فرسوده را در خیمه سیاه و آرامش بخش  خـویـش فـرو مى برد و شور و نشاط از دست رفته زندگى را دوباره باز مى گرداندو خستگیها را  برطرف مى سازد .

3 - داشتن همسریکه جوابگوى خواسته هاى جنسى او باشد  .

 البته معلوم است که این آرامش مربوط است به آنچه یک فرد از جنس مخالف خویش انتظار دارد و  خواهان آن مى باشد .   ایـن سـکـون و آرامـش را آنـکـس خوب درک مى کند که رنج تنهایى و نابسامانى مجرد زیستن را چشیده باشد و یا از نظر روانى از روح پر اضطراب و پریشان حال جوان مجرد کاملاآگاه باشد و به بـیند و لمس کند , که در این اجتماع بشرى جوانان مجرد چه نیروهاو استعدادهاى با ارزشى را بر اثـر نـداشتن آرامش جنسى به رایگان از دست مى دهندو همین امر باعث مى شود که شیرین ترین ایام عمر در کامشان تلخ ‌ترین دوران زندگى به شمار آید . بـه راسـتـى ایـن تعبیر لطیف قرآن کریم , که داشتن همسر موجب آرامش روح مى گردد , آنگاه بـیشتر جلوه مى کند که انسان از حالات پر هیجان نسل مجرد امروزدرست آگاه باشد و بداند که آنها در چه ناکامى ها و ناآرامیهاى فکرى به سر مى برندو نیاز آنان به چنین آرامشى تا چه حد است . پـیـامـبـر گـرامـى اسـلام (ص ) مى فرماید :جوانها , هر کدام توانایى دارید همسر اختیار کنید تا چشمانتان کمتر به دنبال زنان بدود و دامانتان پاک بماند . بـاز رسول گرامى اسلام (ص ) مى فرماید :

هر کس ازدواج کند نیمى از دین و سعادت رایافته است .

آرى هنگامیکه قواى غریزه جنسى به وسیله ازدواج , مهار گردید و روح پر تلاطم وطوفان زده جوان در اوج جوانى اعتدال پیدا کرد , قطعا حقایق زندگى را بهتر درک مى کند و راه خوشبختى و زندگى بهتر را با وقار و آرامش خاصى سریع تر مى پیماید . ( ویل دورانت ) مى گوید : اگر راهى پیدا شود که ازدواج در سالهاى طبیعى انجام گیرد . فـحـشـا و امراض خطرناک و تنهایى بى ثمر , و عزلت ناپسند و انحرافات زندگى معاصر را لکه دار کرده است تا نصف تقلیل خواهد یافت . امـروزه بر خلاف گذشته موانع بیشترى بر سر راه ازدواج به چشم مى خورد که یکى ازآنها نبودن درآمد کافى است . در دنیاى ما , بین بلوغ جنسى و بلوغ اقتصادى جوانان فاصله افتاده و این خود باعث شده است که ازدواجشان عقب افتد . جـوانیکه مى خواهد در رشته هاى علمى و صنعتى دوره یى ببیند , باید سالیان درازدرس بخواند تا بتواند درآمد مناسبى به دست آورد و از آن راه مخارج خود و عیالش را تامین نماید . قـهرا در این فاصله زیاد , تمایل جنسى به جوانان فشار مى آوردو آنان را در تنگناى مفسده آمیزى قرار مى دهد . ( ویـل دورانـت ) مى گوید : رشد جنسى مانند سابق زود دست مى دهد ولى رشد اقتصادى دیرتر مى رسد . تحدید شهوات که در زندگى روستایى , امرى معقول و عملى به نظرمى رسید در جامعه صنعتى که ازدواج را تا سى سالگى به تاخیر مى اندازد . امرى دشوار و غیر طبیعى مى نماید . شهوت ناگزیر سر بر مى آورد و کف نفس مشکل مى گردد .

عده اى هم تشریفات و مقدمات ازدواج را آنقدر سنگین مى گیرند که به این زودیهانمى توانند به ازدواج اقدام کنند و همین امر باعث مى شود که بیشتر به گناه آلوده گردند . راه حـل جوانانیکه تحصیل مانع ازدواجشان است و از طرفى فشار شهوت نیز ممکن است آنها رااز طریق عفت خارج کند : براى حل این مشکل مى توانند دوشیزه مورد نظر خود را به عقد خویش در آورنـد و مـراسم شرعى و قانونى را رسما انجام دهند ولى مراسم عروسى وتشکیل خانواده را چند سالى ( تا خاتمه تحصیلاتشان ) عقب بیندازند . با این عمل , هم مى توانند جلو انحرافات جنسى را بگیرند و هم تحصیل خویش را ادامه دهند . و نـیـز در زمینه مخارج عروسى و تامین مهر و لوازم زندگى لازم است که چشم و هم چشمیها را کنار گذارند و امر ازدواج را سهل و ساده بگیرند . و بـه انـدازه گـلـیـم خـویـش پا را دراز کنند , در نتیجه هر کس به اندازه توانایى خویش وسایل ضرورى زندگى را تهیه مى کند و از مزایاى زندگى خانوادگى بهره مند مى کردد . امـام صـادق (ع ) فرمود : از برکتهاى زن آنست که کم خرج 000 و از بدیهاى او آنست که مخارجش  سـنـگـیـن 000 باشد قرآن کریم       مى فرماید : وسائل ازدواج پسران و دختران را به وجود آورید چنانچه ازنظر مالى تهیدست باشند خداوند از فضلش آنانرا بى نیاز خواهد کرد .


هدف از ازدواج چیست؟

هدف از ازدواج چیست؟

 

از نظر اسلام اهداف اساسی ازدواج عبارتند از:

1 - رسیدن به آرامش:

در نظام الهی و فرهنگ قرآنی، هدف اصلی از ازدواج رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، دستیابی به کمال انسانی و نزدیکی به ذات حق است.

تردیدی نیست که از تنهایی به درآمدن، همسر و همراه شدن ، خانواد? مستقل تشکیل دادن، ارضای کشش‌های نفسانی و غرایز طبیعی و فرزند آوری از نتایج قهری ازدواج، نیز از مهم‌ترین عوامل مؤثر در آرامش روان، آسایش فکر و جان و احساس رضامندی درونی است.

قرآن کریم در معرفی فلسفه ازدواج می‌فرماید: "و یکی (دیگر) از نشانه های خدا این استکه از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آن‌ها آرامش پیدا کنید" خداوند در این آیه و آیه 189 اعراف، ضمن آن که حقیقت زن و مرد را یک گوهر دانسته و هیچ امتیازی از لحاظ مبدأ  آفرینش بین آن‌ها قایل نشده، آرامش خاطر و روان را هدف ازدواج و زن را محور آرامش معرفی کرده است.

2 - بقای نسل:

یکی از اهداف جانبی ازدواج، فرزند آوری و بقای نسل است. 

امام سجاد(ع)  وجود فرزند را از سعادت های انسان می داند. امام صادق(ع)  یکی از معیارهای مهم در انتخاب همسر را توان زاییدن فرزند بسیار معرفی می‌کند.

3 - پاسخ به ندای فطرت:

ازدواج پاسخی است خداپسندانه به ندای فطرت زیرا خداوند وجود انسان غریزه جنسی را قرار داده است.

4 - حفظ عفت:

از هدف مهم ازدواج، حفظ پاکدامنی زنان و مردان و جلوگیری از لغزش‌های گوناگون است، زیرا ازدواج تنها راه ارضای طبیعی تمایل جنسی است،از این رو پیامبر(ص) فرمود: "هر کس ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ کرده، پس باید در نیم دیگر از خدا بترسد".


فلسفه ازدواج چیست؟

فلسفه ازدواج چیست؟

انسان یک سلسله نیازهای زیستی و روانی دارد که اگر این نیازها تأمین نشود هم ادامه‏ی حیات او ممکن است دچار مشکل شود و هم در صورت زنده بودن از رشد و کمال واقعی بهره‏مند نخواهد شد یک دسته از این نیازها نیازهای زیستی هستند مانند نیاز به آب، هوا، غذا و... اگر این نیازها تأمین نشود قطعا ادامه‏ی زندگی برای انسان و هیچ موجود زنده دیگر امکان‏پذیر نیست به این نیازها، نیازهای نخستین یا اولیه می‏گویند علاوه بر نیازهای اولیه یک سلسله نیازهای دیگری انسان دارد که بیشتر جنبه‏ی روانی دارند قطعا اگر این نیازها از طریق صحیح تأمین نشود انسان به آرامش واقعی نمی‏رسد و اگر انسان آرامش روانی نداشته باشد نمی‏تواند به سوی رشد و کمال و شکوفایی گام بردارد از جمله‏ی این نیازها مهرطلبی و مهرورزی نسبت به دیگران است انسان دوست دارد که به او مهر بورزند کما اینکه دوست دارد به دیگران مهر بورزد با دیگران ارتباط و دوستی برقرار کند یکی دیگر از نیازهای انسان نیاز به یک جفت جنسی است یعنی برای تأمین نیازهای جنسی و غریزی خود نیز نیاز به یک فردی دارد که کفو و همتای او باشد و در همه‏ی ادیان الهی از جمله دین حیات بخش اسلام تأمین این نیاز در قالب ازدواج تحقق پیدا می‏کند و ازدواج فواید بسیار زیادی برای انسان دارد از جمله‏ی این فواید علاوه بر ارضاء غریزه‏ی جنسی، دست‏یابی به آرامش است و قرآن یکی از فلسفه‏های ازدواج را دست‏یابی به آرامش می‏داند و می‏فرماید ازدواج کنید   لتسکنوا الیها   سکینه و آرامش یکی از مهمترین نیازهای بشر است و چه فلسفه‏ای زیباتر از این که خداوند این آرامش و سکینه را در ازدواج قرار داده البته آرامش و اطمینان مراتبی دارد یک رتبه‏ی آن از طریق ازدواج حاصل می‏شود مراتبی از آنهم از طریق عبادت و ذکر خداوند تأمین می‏شود چنانچه خداوند فرمود:   الا بذکر الله تطمئن القلوب       آگاه باشید که با یاد و ذکر خدا دلها آرامش پیدا می‏کند. آرامش مهمترین چیزی است که می‏تواند زمینه‏ساز استفاده از سایر امکانات و استعدادها را فراهم کند انسان مضطرب هرگز نمی‏تواند از تمام ظرفیت‏های خود استفاده کند و به تکامل برسد بنابراین حداقل چیزی که می‏تواند بعنوان فلسفه‏ی ازدواج باشد رسیدن به آرامش نسبی برای استفاده از سایر توانمندیهاست و بالاخره دستیابی به خود شکوفایی و کمال نهایی و این مطلب در طول تاریخ و حیات بشر به تجربه ثابت شده است البته بشرط اینکه ازدواج با رعایت همه‏ی شرایط که دین و شارع معین کرده است که یکی از آن شرایط ازدواج با کسی که کفو و همتای انسان باشد یعنی از نظر اعتقادی، فکری، اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی، خانوادگی، سنّی و تحصیلی و قیافه‏ی ظاهری نزدیک به انسان باشد هر چه دو نفر از دختر و پسر در فاکتورهای فوق به هم نزدیکتر باشند شرایط احراز کفویت بیشتر می‏شود و در نتیجه شرط ازدواج واقعی و صحیح بیشتر فراهم شده و آثاری که برای ازدواج بهتر و بیشتر تأمین می‏شود.

علاوه بر آن چه گفته شد ازدواج به زندگی انسان نظام می بخشد و روابط خانوادگی را به گونه ای تعریف می کند که وضعیت پسر و دختر از حالت نابسامانی به وضعیت سامان دهی رو می آورد و به تجربه ثابت شده اگر چه ازدواج را دارای مشکلات و پذیرفتن مسئولیتها می باشد اما هر کس زودتر ازدواج کرده است به طور معمول اشتغال مسکن و وضعیت زندگی او نیز زودتر شکل گرفته است.

به طور خلاصه می توان درباره فلسفه ازدواج و نتایج و ثمرات آن چنین اظهار داشت که فلسفه ازدواج در سه  امر خلاصه می شود تکمیل، تسکین، تولید. در این زمینه توصیه می شود مطلب زیر را مطالعه فرمایید.

مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) در جواب فیلسوف شهیر اروپایی برتراند راسل که چرا اسلام این قدر به ازدواج بها داده و برایش قانون وضع کرده است، نوشت:

 «با ازدواج می‏خواهد انسان به وجود آید، مسأله انسان مطرح است.»

 بنابراین، ارضای غریزه جنسی و تأمین نیازهای فیزیولوژیک انسان از آثار مثبت ازدواج است؛ ولی می‏توان فلسفه و حقیقت ازدواج از نظر اسلام را در سه امر جست و جو کرد: تکمیل، تسکین و تولید.

 1.تکمیل‏

 هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش می‏کند. جوان در پی رسیدن به استقلال فکری است؛ برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی شمار خود به سوی ازدواج سوق داده می‏شود و با گزینش همسری مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم می‏کند. مرحوم شهید مطهری در این باره می‏فرماید: «تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقه‏مند شدن به سرنوشت دیگران.... و یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و عبادت تلقی شده است همین است... ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است... پختگی ای که در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده ایجاد می‏شود، در هیچ جای دیگر نمی‏توان به آن رسید. و آن را فقط در ازدواج و تشکیل خانواده باید بدست آورد.» (تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری. ص 252)

 شخصیت انسان پس از ازدواج به یک شخصیت اجتماعی تبدیل می‏شود؛ زیرا در پرتو ازدواج و زندگی مشترک خود را شدیداً مسؤول حفظ همسر و تأمین وسائل زندگی و تربیت فرزندان آینده تلقی می‏کند و تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خود را به کار می‏گیرد؛ به عبارت دیگر، احساس مسؤولیت اجتماعی در او شکل می‏گیرد و بسیاری از شایستگی‏ها و توانمندی‏های نهفته در درونش را شکوفا می‏سازد.

 بنابراین، می‏توان ازدواج را مایه رشد و کمال یافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه‏ای آفریده که بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف کامل می‏شود. مرد به زن نیازمند است و زن به مرد. هر کدام از دو جنس از نظر روحی و جسمی به هم وابسته‏اند و با قرار گرفتن در کنار هم یکدیگر را تکمیل می‏کنند.

 2. تسکین‏

 مهم‏ترین نیازی که بر اثر ازدواج تأمین می‏شود، نیاز به آرامش و احساس امنیت و آسودگی است  این نیاز که در سرشت آدمی ریشه دارد، چنان مهم است که خداوند در بیان فلسفه ازدواج می‏فرماید: «از آیات و نشانه‏های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار دادیم تا در کنار آنان آ رامش یابید.» (سوره روم (30): آیه 21)

بنابراین، همسر موجب آرامش و امنیت خاطر و محیط خانه وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. در اوایل جوانی احساس تنهایی، بیهودگی و نداشتن پناهگاه انسان را فرا می‏گیرد. ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسری شایسته و دلسوز این احساس را از بین می‏برد و او را به آرامش روحی می‏رساند. این احساس آرامش به ثبات فکری و روحی، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت می‏انجامد. در واقع دست آفرینش نوعی کشش درونی میان زن و مرد به ودیعت نهاده تا هر کدام در سنین خاص خواهان یکدیگر شوند و اضطراب وپریشانی‏شان از طریق ازدواج به سکونت و آرامش تبدیل گردد. دانشمندان علوم تجربی و انسانی نیز ارضای صحیح و به موقع غریزه جنسی و ترشح معتدل غدد جنسی را برای سلامت جسم و روان آدمی لازم دانسته، عدم آن را سبب پاره‏ای از بیماری‏های روانی و گاه جسمانی شمرده‏اند.

 3. تولید

 یکی از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقای نسل آدمی است. تولید و تکثیر نسل را نباید کوچک و بی اهمیت شمرد؛ زیرا هدف آفرینش جهان وجود انسان و پرورش و تکامل او است. تولید و پرورش انسان‏های خدا پرست و موحد و نیکوکار و صالح، مطلوب خدای جهان آفرین است. از دیدگاه اسلام، وجود فرزند صالح برای پدر و مادر یک عمل صالح شمرده می‏شود و در سعادت دنیا و آخرت آن‏ها مؤثر است به همین جهت، معصومان تولید و تکثیر نسل را از اهداف ازدواج خوانده‏اند. پیامبر اکرم(ص) می‏فرماید: «چه مانع دارد که مؤمن برای خودش همسری برگزیند. شاید خدا فرزندی به او عطا کند که با گفتن لااله الاالله زمین را سنگین سازد.» در حقیقت زوج‏ها از طریق فرزندان خود رشته پیوند میان اعضای یک نسل را به وجود می‏آورند. این امر از اهداف اساسی ازدواج است؛ وجود فرزندان به گرمی، پویایی و صفای کانون خانواده می‏انجامد و انگیزه ادامه زندگی را در انسان تقویت می‏کند.

 البته روشن است که در پرتو ازدواج یکی از نیازها و غرایز مهم انسان (غریزه جنسی) تأمین و به روشی درست ارضا می‏شود.

 با تأمین این نیاز جسمانی، فرد از نظر روانی، ذهنی و اخلاقی به آرامش می‏رسد  و مسیر بسیاری از انحرافات جنسی و اخلاقی و اجتماعی بسته می‏شود و زمینه را برای خوشبختی یک جوان فراهم می کند.