سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل نرگس Narcissus

ماجراى زنى به نام «اسکناس»/نام نیکو

همانطور که پدر و مادر بر فرزندان حقوقی دارند. فرزندان نیز بر پدر و مادر دارای حق و حقوقی هستند یکی از این حقوق انتخاب نام نیکو و مناسب می باشد. در حدیثی آمده است مردى از رسول خدا پرسید : حق فرزندم بر من چیست ؟ فرمود :

حَسِّنْ اِسْمَهُ وَ اَدِّبْهُ، وَ تَضَعُهُ مَوْضِعاً حَسَناً.

نامش را نیکو انتخاب کن، بخوبى او را ادب نما، و وى را در جایگاهى نیکو بگذار.

انتخاب نامهای نامناسب برای فرزندان باعث ایجاد زحمت و دردسر برای خانواده و فرزندان خواهد شد و حتی می تواند آثار تخریبی بسیار بر روح و روان فرزند بگذارد. به این خبر توجه بفرمایید:

ماجراى زنى به نام «اسکناس»

«اسکناس» ?? ساله سرانجام پس از ماه ها تلاش و پیگیرى موفق به تغییر اسمش شد.

به گزارش ایران، زنى به نام «اسکناس» چندى قبل با مراجعه به اداره ثبت احوال و ارائه تقاضاى تغییر نام گفت: ?? سال پیش در روستایى دورافتاده در خانواده اى فقیر به دنیا آمدم. پدرم نام مرا که یازدهمین فرزند خانواده بودم «اسکناس» گذاشت. کم کم متوجه شدم اسم عجیب و غریبم با همه همبازى هایم فرق دارد. خاطره تلخ نخستین روز مدرسه را هنوز به یاد دارم. آن روز وقتى سر کلاس، معلم روستا اسم مرا خواند، همه بچه ها به خنده افتادند و من با گریه به خانه برگشتم. بارها به خاطر اسمم مورد تمسخر دیگران قرار گرفتم. این مشکل در تمام عمر عذابم مى داد و همیشه از این که کسى اسمم را بپرسد وحشت داشتم. حتى وقتى به بانک مراجعه مى کردم، نگاه تعجب انگیز مشتریان و کارمندان بانک آزارم مى داد. خیلى وقت ها به ناچار خودم را به اسم دیگرى معرفى مى کردم تا روابط دوستانه ام تحت تأثیر این نام قرار نگیرد. حتى یکى، دو بار خواستگارانم وقتى متوجه اسمم شدند، با آنکه شرایط مان خیلى نزدیک بود از ادامه راه منصرف شده و با دید تمسخر به من و خانواده ام نگاه کردند. نام «اسکناس» دردسرهاى زیادى برایم داشته و همیشه برایم دغدغه است.

زن آهى کشید و ادامه داد: ?? ساله بودم که برادر یکى از دوستانم مرا به خاطر نام عجیبم مورد تمسخر قرار داد و این ماجرا دعواى شدید خانوادگى را همراه داشت. در جریان این درگیرى فهمیدم پدرم کارگر زحمتکشى بوده که با کشاورزى روى زمین هاى اجاره اى شکم خانواده پر تعدادش را سیر مى کرده است. به همین خاطر هیچ وقت اسکناس در خانه نداشته و همیشه رؤیاى پولدار شدن در سر داشته است. شوق و علاقه پدرم به داشتن اسکناس و نگه داشتن آن به طور ثابت در خانه براى رهایى از فقر و فلاکت باعث شد تا پدر، مرا «اسکناس» بنامد تا شاید به برکت تولدم و تکرار و تلقین این نام، وضع مالى خود و خانواده دگرگون شود.

کم کم خواهران و برادران بزرگترم به خانه بخت رفتند و خود به خود فشار مالى خانواده کمتر شد. پدر هم به خاطر سادگى و صفاى وجودش باور کرد بهبود اوضاع به خاطر نام من و حضور همیشگى «اسکناس» در خانه اش است. با این که از داشتن این اسم در عذاب بودم و آن را نمى پسندیدم، به خاطر باورهاى پدر این رنج را تحمل کرده و دم برنیاوردم. تا این که پس از ازدواج و تشکیل زندگى صاحب سه فرزند شدم. پدرم هم بر اثر سکته قلبى و کهولت سن درگذشت.

زن غمگین سرى تکان داد و گفت: فرزندانم نیز بارها با اعتراض به اسمم، مرا نزد دوستان و همکلاسى هایشان به نام دیگرى معرفى کردند. اما پس از مرگ پدرم هم به خود اجازه نمى دادم روى حرف او حرفى بزنم و اعتراضى کنم. تا این که مدتى قبل پسرم هنگام بازى در زمین فوتبال به خاطر برخورد آرنج یکى از دوستانش با گیجگاه سرش بى هوش شد و روى زمین افتاد. سه شبانه روز بیدارى و مراقبت از پسرم در بیمارستان را با دعا و مناجات پشت سرگذاشتم و دست به دامان حضرت فاطمه(س) شدم و براى شفاى پسرم از درگاه خداوند به ایشان توسل کردم. فرزندم پس از چند روز به طور معجزه آسایى از مرگ نجات یافت و از حالت اغما خارج شد. بنابراین تصمیم گرفتم با ادا کردن نذرم اسمم را تغییر دهم. چون به این نتیجه رسیدم «اسکناس» داشتن یا نداشتن مهم نیست، بلکه بزرگترین نعمت سلامتى است. از طرفى پدرم هم در قید حیات نیست و من که تاکنون به احترام او این همه سختى را تحمل کردم، دلیلى براى حفظ این نام عجیب نمى بینم

با طرح تقاضاى این زن در هیأت حل اختلاف اداره ثبت احوال و تکمیل فرم درخواست، هیأت کارشناسى با بررسى این موضوع که نام «اسکناس» در فهرست اسامى نامناسب و مغایر با جنسیت متقاضى است، درخواست وى را پذیرفتند. آنها داشتن اسمى شایسته و نیکو را حق این زن دانستند و پس از انجام اقدام هاى مقدماتى شناسنامه وى را براى تغییر نام به محل صدور آن ارسال کردند. بدین ترتیب نام این زن پس از ?? سال تغییر کرد


فیلم های خصوصی ایرانی ها در بازار CD افغانستان و پاکستان

فیلم های خصوصی ایرانی ها در بازار CD افغانستان و پاکستان

گزارش bbc

مغازه های فروش سی دی و نوارهای صوتی و تصویری در افغانستان آماده پاسخگویی به خریداران مختلفی است. از فیلم های جدید و قدیمی هندی، ایرانی و غربی گرفته تا سخنرانی های رهبران سیاسی و مذهبی در این بازارها قابل یافتن است.

 فروشنده نوجوانی که در یکی از همین بازارهای پرسروصدا مشغول پاسخگویی به مشتریان بود، در مورد سی دی های دانشجویی و پارتی ها صحبت می کرد.

 اشاره او به فیلم های خصوصی و خانوادگی بود که اخیراً به بازارهای افغانستان سرازیر شده و شاید خانواده ها و افرادی که در این سی دی ها حضور دارند هیچ وقت فکر نمی کردند، فیلم های خصوصی شان در پاکستان تکثیر شود و در بازارهای افغانستان به فروش برسد.

 از خانوادگی تا دانشجویی

یکی از خریداران می گوید بیشتر این نوع سی دی ها در پاکستان به تکثیر انبوه می رسند. او از سی دی هایی مثال می آورد که محافل خصوصی و پارتی های ایرانی بوده و اینک به کثرت فروش دارد.

 این خریدار اضافه می کند که فیلم های عروسی نیز تکثیر می شود. او به یک فیلم عروسی اشاره می کند که از یکی از شهرهای افغانستان به کل کشور سرازیر شده است.

 این نوع سی دی ها، از محافل ساده و متعارفی است که شاید ممنوعیت پخش و خاص بودن آنها مخاطبان خاصی را به سوی خود می کشاند.

 تکثیر دست به دست

  در حافظه کامیپوترهای بسیاری، به ویژه جوانان می شود نمونه هایی از این دست فیلم های خصوصی را یافت. امکان تکثیر آسان سی دی هایی که حس کنجکاوی جوانان و نوجوانان را برمی انگیزد و نگاه شان را به آنسوی ممنوع و دست نیافتنی می کشاند، سرعت انتشار این سی دی های خصوصی و ممنوع را بالا می برد.

 در ماه های گذشته، فیلمی به سرعت در بسیاری از شهرهای افغانستان تکثیر شد که شایعات پیرامون آن حکایت از سوء استفاده جنسی آموزگاری در یکی از شهرهای افغانستان داشت.

 این فیلم و موارد دیگری که به سرعت منتشر شد تا اندازه زیادی عامه مردم را متوجه عدم امنیت در برابر ابزار فراگیر تکنولوژی ساخت.

 موبایل هایی با کاربرد متنوع

 شهروند دیگری ضمن بحث پیرامون این موضوع می گوید: "عکسبرداری و فیلمبرداری بوسیله موبایل ها خطر را بیخ گوش مردم نشانده است".

 او می افزاید: "در اکثر محافل خصوصی و به ویژه عروسی ها این خطر برای مهمانان و مهمانداران وجود دارد. در محافلی از این دست، مهمانداران، در پایان کار، بلافاصله فیلم خود را از فیلمبرداری که استخدام کرده اند می گیرند.

 در کارت های دعوت این نوع محافل، مساله عدم همراه داشتن این وسایل از سوی میزبان به مهمانان گوشزد می شود و میزبانان مراقب مهمانانی هستند که ممکن است از گوشه ای به وسیله تلفن همراه خود به فیلمبرداری بپردازند.

 استفاده از ضبط صدا، عکس و تصویر و انتقال آن، گوشی های همراه را به شاهدی زنده در برخورد های اجتماعی تبدیل کرده است .

 تکنولوژی عذاب

   برای همه جوامع و به ویژه جوامعی مانند افغانستان که هنجارهای اخلاقی سیطره ای شدید و سنتی بر آن دارد، ترس از چنین مسایلی، بسیار جدی است و مردم به شدت از ورود این لنزهای نامحسوس به حریم های خصوصی خود، هراس دارند.

 امکان پیگیری قانونی متخلفان از نظر حفاظت تکنولوژیک ممکن نیست و سیر سریع پیشرفت، به ویژه جوامع توسعه نیافته را در فضاهای غیر قابل پیش بینی قرار داده است.

 برخی از این فیلم ها، احتمالا به منظور انتقام گیری هایی که ریشه در خصومت ها و روابط خصوصی افراد دارد، تکثیر و روانه بازار شده است.

 تنوع این نوع فیلم های خصوصی که به ویژه مربوط به پارتی های جوانان ایرانی است که شاید توسط خود این شرکت کنندگان پارتی ها دست به دست می شود و دانسته یا ندانسته سر از بازار ها در می آورد.

 معضل راه یافتن فیلم های خصوصی و خانوادگی به بازار، برای جوامع سنتی، مثل افغانستان، به شدت تکان دهنده است.

http://asriran.ir

دوستان عزیز و آگاه

هدفم از ایجاد این پست این است که به چند سوال جواب داده شود:

1-    قرآن در مورد حفظ آبروی مومن چه می فرماید؟

2-    قرآن در مورد اشاعه فحشا و دوری از مواضع اتهام چه می فرماید؟

3-    راههای جلوگیری از این قبیل امور چیست؟


معضل پیر دختران در عربستان!/به نظر شما راه چاره چیست؟

معضل پیر دختران در عربستان!
یکی از مشکلات اجتماعی عربستان در دوره کنونی که گریبانگیر خانواده‌های عربستان شده و پدیده پیر دختری در این کشور ?? میلیونی است.

به گزارش خبرنگار «جهان»، پدیده پیر دختری کشور عربستان را با مشکل مواجه کرده و اسباب نگرانی خانواده ها و حکومت عربستان را فراهم کرده است.

ظاهراً عربستان دارای ?? تا ?? میلون جمعیت بومی است که اگر ? میلیون کارگر خارجی را که در بازار و منازل آنان به عنوان راننده و خدمتکار مشغول به کار هستند، اضافه کنیم، جمعیت آنان به ?? میلیون یا کمی بیشتر می رسد. اما آمارهای غیررسمی حاکی است که از میان این جمعیت ?? میلیونی بومی، در حدود یک و نیم میلیون نفر یا به عبارتی یک میلیون و هفتصد هزار نفر از دختران سعودی از سن ?? سال گذشته و به آن‌ها عانسه یا پیر دختر می‌گویند.

نگرانی خانواده‌ها، حکومت و نهادهای مذهبی از پدیده پیردختری در این کشور همه را به تکاپو برای رفع این معضل انداخته و راه هایی را برای آن مطرح کرده اند، اولین راه حل خلق یک نوع ازدواج موقت بنام ازدواج مسیار است که در این نوع ازدواج، دخترانی که سن آن‌ها از سن ازدواج گذشته است، راضی می شوند تا به ازدواج یک مرد دیگر در آیند بدین صورت که در خانه پدر مانده، ولی داماد که مردهای ?? تا ?? یا ?? ساله را شامل می‌شود، می‌تواند بدون پرداخت مهریه با دختر ازدواج کرده و به منزل دختر رفت و آمد کند.

در این نوع ازدواج مرد فارغ از پرداخت مهریه (نفقه) و تامین مسکن و غذا با اجازه والدین و خود دختر با وی ازدواج می‌کند.

دومین راه حل که ظاهرا در کویت هم اجرا شده به این ترتیب است که برخی زنان البته به غیر از زنان سنتی و مذهبی‌ در خانواده‌های کویتی، دختران را به عقد شوهرانشان در می‌آورند تا کمکی به رفع این نگرانی کرده باشند.
سومین راه حلی که توسط دولت عربستان مطرح شده، پرداخت مبلغ 200 دلار ماهیانه به هر پیردختر عنوان شده است.
این راه حل در کابینه دولت عربستان به صورت قانونی تصویب شده است و به موجب آن اداره تامین اجتماعی به هر پیردختر عربستانی مبلغ ??? ریال معادل کمی بیش از ??? دلار بصورت ماهانه خواهد داد.
البته بسیاری از روزنامه‌ها این قانون را مورد حمله قرار دادند و گفتند که آیا مشکل پیردختری یا عنوست، اقتصادی است و این که چرا ??? ریال را تصویب کردند و آیا این قشر از اجتماع مستحق شده‌اند و مثل گداها باید به آنان زکات پرداخت کرد.
این گزارش می‌افزاید؛ این طرح‌ها مورد بررسی قرار گرفته، اما تاکنون به دلیل فراهم نبودن زمینه ها و شرایط افکار عمومی راه حل‌ها نتوانسته پاسخگوی این نگرانی خانواده‌ها شود.
نظرات کاربران:
? واقعا زشته که برای عنوان خبری جدی کلمه‌ی عامیانه‌ی "ترشیده" را که شایر برای شری از جامعه توهین آمز باشد به کا ببرید.....
? من جای دختر ترشیده‌های! عربستانی نیستم اما اگرم بودم، عمراً بدون مهریه و نفقه با این شیادا ازدواج نمی‌کردم. مردا خودشون می‌یان سراغت اونم با مهریه‌های سنگین، طلبکارن! دیگه اگه این مهریه و نفقه هم نباشه که استغفرالله خدا رو هم بنده نیستن!
? مینویسند آنسه نه عانسه ...
? قربونت آدرس یکی از اون پولدارشو برای ما بذار کنار.
به یه چاه نفت هم قانع هستم هیچ شرطی هم ندارم
ترجیحا از خاندان بن طلال باشه بهتره
? هر که گریزد زخراجات دین - خارکش غول بیابان شود.
وقتی متعه ( سوره نساء - آیه 24 ) حرام اعلام می شود . مجبور می شوند که همان را با نام مسیار بوجود بیاورند.
شیعه کوچولو
? راستی آمار کشور ما در این زمینه چه میگه؟
مسئولین ما رای حل معزل چه کردند؟
? خجالت نمی کشید این اخبار مزخرف و بدون ارزش خبری را مطرح می کنید!!!.
محمد جواد
? با سلام. واقعا عنوان بسیار توهین آمیزی برای مطلب انتخاب کردید. آیا خبرنگار مرد این خبر، با این افکار مرد سالارانه اش، این اصطلاح را برای آقایان هم بکار میبرد یا فقط برای بانوان مطرح میکند. اگر واقعا به کشورهای مسلمان دیگر اعلام برادری میکنیم، باید برای مشکلاتشان هم صادقانه راه حل ارائه کنیم و نه اینکه ریاکارانه مشکلاتشان را به تمسخر بگیریم، که این رفتار هیچ تطابقی با برادری ندارد، خصوصا اینکه در کشور خودمان هم بانوان مجرد بالای سی سال کم نیستند. یکی از دلایل این موضوع وجود قوانین سنتی است که با شرایط اجتماعی گذشته عربستان تطابق داشته و نه برای شرایط فعلی. در شرایط اجتماعی کنونی و مرفه عربستان که گردهمائی بانوان بدون حجاب و رو بنده، کمتر پیش میاد تا مادر پسران بتوانند عروس مورد نظرشان را برای پسرانشان انتخاب کنند و حتی وقتی هم که انتخاب میکنند دیگر پسران مثل گذشته زیر بار انتخاب والدینشان نمی روند، باید دولت عربستان قوانین سنتی را تغییر داده و شرایطی فراهم کندکه پسران بتوانند خودشان دختران را بدون روبنده ببیند و انتخاب کنند.
مصطفی ناصرخاکی
? agaye mostafa naser khaki ma hich baradari ba onha nadashte va nadarim zerangam bashim fekri behale khodemon mikonim yadet nare agajon
shahram
? agha tarsidid payame man ra ham va nazari ke dadam inja bezarid mage chize badi neveshte bodam
inja ham sansor mishe mataleb vaghean ke
peyman
 
? خدا وکیلی خیلی تیتر خوبی نزدید
نه الان شما قبول کنید تیترش جالب نیست
یعنی چی پیر دختر های عربستان
بابا شوهر کیلو چنده

به نظر شما راه چاره چیست؟


حفظ آبرو

روزی امام مجتبی علیه السّلام به شاعری پول داد. یکی از حاضرین به حضرت اعتراض کرد که چگونه به شاعری که گناه می کند و تهمت به مردم می زند، کمک می کنی؟ حضرت فرمود: ای بنده ی خدا! بهترین راه برای مصرف پولت، این است که با آن پول، آبروی خود را حفظ کنی و یکی از راه های رسیدن به خیر، این است که شرّی را از خود دور سازی.    


بمب‌گذاری می‌کنیم!

متاسفانه شرکت یاهو در اقدامی ناپسند و زشت نام شریف کشور عزیزمان ایران اسلامی  را از سرویس خود حذف کرده است . به همین منظور دوست عزیزم کورش ضیابری طرحی برای بمباران اینترنتی یاهو دارند که به نظر بنده لازم است همه ما از آن پشتیبانی کنیم .

گویا لازم است کد زیر را درون وبلاگمان قرار دهیم .

<a href="http://helloyahoo.net">Yahoo mail<a/>

این هم آدرس وبلاگ ایشان :

http://kouroshz.blogfa.com


 


شیطان‌پرستی

بچه‌های شیطان

نیروی انتظامی در مرحله دوم طرح امنیت اخلاقی با مدل موها و لباس‌های گروه‌های شیطان‌پرست برخورد می‌کند.

 

اصلا انگار هر جا اسم شیطان می‌آید، «هراس» و «ابهام» را با خودش یدک می‌کشد. این بار هم دقیقا همین‌طور است؛ گویا شیطان و دار و دسته‌اش مرزهای کشور ما را پشت سر گذاشته‌اند و به خیابان‌های شهرهای ما هم راه پیدا کرده‌اند.

این دقیقا آن چیزی است که زنگ‌های خطر را به صدا درآورده؛ یعنی روی هراس‌انگیز و مخوف ابلیس. نیروی انتظامی اعلام کرده که در مرحله دوم طرح امنیت اخلاقی جامعه، با گروه‌های شیطان‌پرست و مدل موها و لباس‌هایی که نماد این گروه‌های انحرافی باشد، برخورد می‌کند.

از آن طرف خبر از دستگیری گروهی از جوان‌‌ها در یک پارتی به گوش رسید که بنا بر گفته مسئولان، گروه‌های موسیقی شیطان‌پرست در آن حضور داشتند. همین شنبه هفته پیش هم بخش خبری22 شبکه3، گزارشی را از فعالیت‌های گروه‌های شیطان‌پرست در انگلیس پخش کرد.

همه ‌اینها باعث شد که برویم توی دل داستان شیطان‌پرستان و پرده از کار آنها کنار بزنیم؛ اینکه شیطان‌پرستی چیست؟ گروه‌های شیطان‌پرست کدامند؟ از کجا و چه‌جوری به وجود آمده‌اند؟ چه می‌گویند؟ علائم و نمادهایشان چه شکلی است؟

سردمدارانشان چه کسانی هستند؟ چگونه می‌شود حساب شیطان‌پرستان را از گروه‌های مشابه جدا کرد؟ و...

 چون انگار حتی آنهایی که لباس‌های شیطان‌پرستان را در جامعه ما می‌پوشند، چندان اطلاعی از فلسفه‌های عجیب و غریب و جنایات و کارهای‌این گروه‌ها ندارند. البته در این شماره فقط به ریشه‌های شیطان‌پرستی در دنیا می‌پردازیم و در شماره‌های‌بعد به سراغ  این پدیده در ایران خواهیم رفت.

حتما شما هم وقتی پای فیلم‌های هالیوودی‌ای نشسته‌اید که شیطان یک پای آن است، از هیبت این اهریمن اندامتان به‌لرزه افتاده است. در آنجا شیطان یک نیروی افسونگر ماورایی است که اجازه دخل و تصرف و اعمال نفوذ در هر کس و هر چیز را دارد؛ موجودی که گاه شکست‌ناپذیر جلوه می‌کند و حتی برنده مطلق نابود ناشدنی‌ است که اگر هم فعلا به هدفش نرسیده،‌ در کمین خواهد نشست تا در آینده‌ای نزدیک کار را یکسره کند.

شیطان دیگر مانند قدیم یک تصور ذهنی صرف نیست؛ او دارای تصویر شده است؛ اهریمنی سرخ یا سیاه‌پوش با چنگکی چند شاخه در دست و گاه با دمی شبیه پیکان و فلش؛ ترکیبی که از کودکی در ذهن‌های ما نقش بسته و در کارتون‌هایی مثل تام و جری -که با آن بزرگ شده‌ایم- هم وجود داشت.

این شیطان، برخلاف نگاه اسلامی، دیگر یک ابلیس مسخر و محدود و صرفا وسوسه‌گر نیست که در برابر خداوندگار عالم عددی نباشد بلکه یک قدرت است؛ قدرتی مرموز و مخوف که از سویی هراس و وحشت و از طرفی ابهام و حتی اسطوره با نامش گره خورده. چنین موجود ساختگی جان می‌دهد برای انواع تصورهای عجیب و غریب و تحریف‌ها و اغراق‌های کوچک و بزرگ.

ادامه مطلب...

سفری به دنیای دختران طلبه(2)

سفری جذاب به دنیای ناشناخته دختران طلبه

 دوم، جایی برای زندگی!

شرایط عمومی ثبت نام داوطلبان در مقطع سطح 2 (معادل کارشناسی) داشتن دیپلم و سن کمتر از 25 سال است . تازه حوزه حضرت عبدالعظیم(ع) باتوجه به متقاضی بسیار برای ثبت نام و پشت حوزه ای های بسیارتر، از شرایط اختصاصی «بومی بودن و داشتن معدل بالای 14» نیز برای پذیرش استفاده می کند. قبولی داوطلبان در آزمون کتبی، تازه اول قصه است! مصاحبه حضوری یک طرف، تحقیقات محلی هم یک طرف! از نظر پوشش هم شرط خاصی نداریم. اما (خوب گوشات رو باز کن که اما داره!) بهر حال کسی که وارد حوزه می شود باید از حداقل هایی برخوردار باشد و علاوه بر آن با کمترین فشاری از ادامه مسیر منصرف نشود. - جمله بندی را عشق است!- راستی برای گرفتن مدرک سطح 2 پایان نامه هم باید بنویسی ، آن هم تا می توانی! به قول رفقا همه آن پنج سال یک طرف و ... اصلاپایان نامه نویسی برای خودش چند طرف است!

از سال 86 حوزه حضرت عبدالعظیم(ع) در دو رشته (علوم قرآن و تفسیر) و (فقه و اصول) متقاضیان سطح سه را نیز می پذیرد که پس از قبولی در آزمون ورودی ومصاحبه علمی در آینده ای بسیار نزدیک تحصیل خود را آغاز می کنند و خالی از لطف نخواهد بود که بدانی در کل ایران جز این مرکز، تنها دو حوزه دیگر (قم، کرمان) برای مقطع سطح 3 (معادل کارشناسی ارشد) داوطلب می پذیرند. با این همه یادت نرود همیشه اخلاص و اراده توست که جواب می دهد وگرنه چه بسیار آنها که همه شرایط حضور را داشته اند، اما سرانجام مشروط شده اند. - از سخنان قصار خودم!- درست است که به اعتقاد بسیاری برای آغاز سربازی امام زمان(عج) باید خودش تو را بطلبد اما ماندنت ارتباط مستقیمی دارد با اخلاص و تلاش و عشقت.

 سوم، بعدش چی؟!

حوزه خواهران حضرت عبدالعظیم (ع) (تقصیر ما نیست، به ما می گویند طلبه خواهر یا خواهر طلبه گرچه همه با هم خواهر دینی هم هستیم!) 5-4 سالی است که دفتر پاسخ به مسایل شرعی- اعتقادی و مشاوره خانوادگی- فقهی و ... به صورت حضوری و تلفنی درحرم حضرت راه انداخته است. این دفتر توسط خانم های فارغ التحصیل خودمان اداره می شود و در دو نوبت صبح و عصر راه های رسیدن به خدا را به ملت آموزش می دهد و دست اندازها را صاف می کند. خواهران (همان خانم ها!) شاغل در دفاتر پاسخگویی، پس از فارغ التحصیلی با شرکت در کلاس های مختلف به تقویت علمی و معنوی خود می پردازند تا خدمتی عالمانه تر داشته باشند. از سویی چند سالی است که در مناسبت های مختلف- به خصوص در ماه های رمضان، محرم و صفر- حوزه حضرت عبدالعظیم (ع) مبلغینی را از بین بروبچ مثبت تربه مدارس مختلف شهری می فرستد که هم باعث آشنایی دانش آموزان با طلبه ها و مسایل دینی می شود، هم به شبهات آنها پاسخ داده شود و هم مراسم مختلف مدارس پربارتر و مفیدتر برگزار شود! تازه برگزاری کلاس های پاره وقت برای پشت حوزه ای ها که نتوانسته اند بیایند داخل هم یکی دیگر از فعالیت های بچه های حوزه است.

 چهارم، کلاً دور تقلب و نمره ناپلئونی خط بکش!

ماجرای درس خواندن درحوزه، ماجرای غریبی است. واقعاً کمتر کسی می داند که چقدر درس خواندن درحوزه سخت و درعین حال علمی و موثر است.

قدیم ها از کتاب های اصیل و قدیمی استفاده می شد. مثل جامع المقدمات، سیوطی، مغنی اللبیب، شرح لمعه، اصول مظفر و... که به دلیل عربی بودن والبته سنگینی متون درسی خیلی فاز می داد! به قول ظریفی هم ذهن ها خلاق تر می شد و هم بنیه علمی قویتر. تازه قبل از اتمام یک کتاب هم به سراغ کتاب دیگر نمی رفتند. اما گستردگی کار نیاز به کار کارشناسی داشت ولی متأسفانه این روزها همه جا پر از ترجمه است که هم کارآمدی طلاب را کمتر می کند و هم بنیه علمی شان را ضعیف تر! با کمی دقت وپرس و جو متوجه می شوی که شاید تنها کتاب عربی سنگینی که -به لحاظ محتوایی نه وزنی!- طلاب در طول این پنج سال مطالعه می کنند (آن هم نه بطورکامل!) شرح لمعه شهید ثانی است اصول را هم البته به صورت عربی می خوانند اما سادگی متن اصول آن همه هست که یکی از اساتید آن را فارسی ال دار- الف و لام- می داند. اصلاً، راستش را بخواهی، این روزها رنگ زیادی از قدیم ها بر دیوارهای رنگ شده حوزه نمانده است و این راه مان ابتدای ورود از آیفون تصویری حوزه می فهمی! نه از آن حجره های قدیمی خبری هست نه از کلاس های بدون میز و صندلی و تخته.

مدیر حوزه- خانم مومنی یا حاج خانوم مومنی- اما معتقد است گرچه تفکر حوزوی قدیم به دنبال بهره وری از امکانات نبود و معتقد بود که شرایط سخت انسان را می سازد و طلبه با کمترین امکانات باید بیشترین بازدهی را داشته باشد اما استفاده از امکانات برای پیشبرد اهداف خیلی خوب است به شرط آنکه مشغله اضافی برای طلبه نشود که این بزرگترین آفت برای هر طالب علم است.

 اینجا نمره قبولی 12 است و اگر 75/11هم بشوی، هیچ استادی آن 25/0 را ارفاق نمی کند.

اصلا خرید نمره والتماس استاد و تبانی و تقلب (استغفرالله) اینجا جایی ندارد. خودت می دانی و خودت. تازه گاهی اوقات خودت می مانی و حوضت -همان حوض ورودی - دو سه هفته امتحانات پایان ترم، پشت سرهم و سخت و بدون عنایت استاد! فاجعه است. رساندن جواب سر جلسه امتحان را هم بی خیال شوید. اکثر طلبه ها، براساس فتوای مراجعشان دور تقلب یک خط قرمز پررنگ کشیده اندو برای همین حتی برخی وقت ها، برخی از اساتید- مثل مدیر حوزه- برگه های امتحان هفتگی را به طلبه ها می دهد تا به منزل ببرند و فردا با پاسخ بیاورند، باور کنید تأثیر این اعتماد، از مراقبت سرجلسه خیلی بیشتر است. خب باور نمی کنید،گیر از خودتونه!

الان حتما می پرسی امتحان هفتگی چیست؟ هفته ای یک ساعت، زنگ امتحان هفتگی است. حجم کمی از یک کتاب به صفحه امتحان تبدیل می شود و امتحانی جدا از امتحانات میان ترم و پایان ترم.

 ادامه دارد...

منبع:کیهان

منبع:   http://www.tebyan.net


سفری به دنیای دختران طلبه(1)

سفری به دنیای دختران طلبه(1)

 

دختران طلبه

سفری جذاب به دنیای ناشناخته دختران طلبه

فرشته ها در شاه عبدالعظیم

 

 این یک گزارش منحصر به فرد است

شده که دلت برای خدا تنگ شود و حس کنی هر چه قد می کشی و دست دراز می کنی، به آن بالاها نمی رسی؟! اگر نبودن تو در کنار خدا، سقف دلتنگی هایت باشد، حتما برای آن فکری می کنی، حتما پی مسیری می گردی تا تو را به آن بالاها برساند و یک عطش دیرینه را سیراب کند. اگر دلت هوای رسیدن دارد و عقلت پی مسیر چنین رسیدنی است این نشانی را به خاطر بسپار شاید به کارت آمد! حرم حضرت عبدالعظیم(ع)، از ضلع جنوب غربی که خارج شوی، سمت راست انتهای پارکینگ مخصوص کارکنان حرم، دری کوچک با تابلویی که نشانگر حوزه علمیه خواهران حضرت عبدالعظیم(ع) است. جایی که دخترانی از جنس تکلیف و نه به هوای مدرک وکارت دانشجویی (!) قدم در مسیر دانستن گذاشته اند؛ که معرفت،حوزه و دانشگاه نمی شناسد، عاشق می خواهد وبس!

 آن چند خانم...15-10 نفر بیشتر نبودند. توشه شان هم توکل و عشق و تلاش؛ همان متاعی که برای طی یک مسیر سخت و طولانی به خوبی به کارت می آید همین گروه اندک راهی قم شدند و با کمک علماء، منزلی را اجاره کردند، منزل که نه، اتاقی که هم خوابگاه بود، هم غذاخوری، هم کلاس درس! در آن زمان حدود 1340- اصلا تحصیل بانوان، حتی در دبیرستان و دانشگاه هم که مکان هایی تعریف شده بودند، چندان مد! نشده بود، چه رسد به تحصیلات حوزوی و... و راستش مد که هیچ، امکان تحصیل هم آن همه نبود. پس اراده ات باید آن همه قوی می بود که بر همه فشارها و نبود امکانات غلبه کنی! از آن گروه اندک اگر بپرسی حتما ذکر خیری از شهید قدوسی و شهید حقانی هم خواهد شد.

این جمع علمی- معنوی از خشم جاهلانه ساواک پنهان نمی ماند. فشارهای ساواک و دستگیری برخی اعضا، نبود امکانات سختی مسیر، آن گروه اندک را اندک تر کرد. اما حقانیت را با تعداد نسبتی نیست. حفظ حلقه زنجیر، توسط همان عده قلیل، باعث می شود تا آیات عظام شرعی و راستی با همفکری هم اولین حوزه رسمی ویژه خواهران در ایران را، در شهر قم و با عنوان مکتب توحید، تأسیس کنند و البته همزمانی این تأسیس با سال های اوجگیری قیام مردم ایران علیه حکومت پهلوی، از به رونق افتادن آن می کاهد. اما پس از انقلاب (مکتب هجرت) و (مکتب علی) نیز تأسیس می شود و سرانجام به دستور مستقیم حضرت امام(ره) مبنی بر تأسیس حوزه ای اختصاصی به نام خواهران، جامعه الزهرای قم بنا می شود و این سرآغاز تأسیس حوزه های خواهران در سراسر کشور است.

 اول؛ رضاخان کجایی که مقبره ات برباد رفت؟!

آن روزها که با کپی برداری ازمقبره بناپارت، برای شاه ایران مقبره می ساختند ،حتی در مخیله بدبین ترین افراد دربار پهلوی هم نمی گنجید که روزی بر خرابه قبر رضاخان، حوزه علمیه علم شود و با تربیت جماعتی که محمدرضا پهلوی آنها را ارتجاع سیاه می نامید، روزی هزاربار جسد مومیایی شده اعلیحضرت فقید!! را که معلوم نیست درکدام گوری است! بلرزانند و گوربگور کنند... ای روزگار!

حوزه علمیه خواهران حضرت عبدالعظیم(ع)، درمجاورت حوزه حرم مطهر و درب اصلی آن در خیابان هلال احمر به روی طلاب باز می شود. چند عدد پله، یک درکوچک و بعد پرده ای ضخیم وبعدتر!... هم می توانی از چپ بروی- یعنی ورودی ویژه طلاب- و هم از راست که بخش فرهنگی و معاونت اداری- مالی حوزه است که در ویژه ورود اساتید و پرسنل هم هست. حیاط گرچه با دو حوضچه سه طبقه و درختانی قدیمی، زیبا به نظر می رسد، اما فضای چشمگیری ندارد، همان فضای اندک هم آنقدر درزاویه دید همسایه های اداری ومسکونی قرار دارد که جز برای عبور و مرور، اصلا هوس نمی کنی برای مطالعه یا تنفس درآن قدم بزنی و بیشتر تلاش می کنی بودنش را به فراموشی بسپاری! البته در آغاز ورود یک تلفن کارتی مستعمل هم خودنمایی می کند، ولی چه جای خودنمایی که این روزها تلفن همراه، حوزه های علمیه را نیز فتح کرده است!

کمی که راه بروی، نمازخانه است با ستون هایی بزرگ و موکت های قهوه ای و 16فرش 12متری یک رنگ که نیم متر فاصله هرکدام با دیگری است. -مساحت نمازخانه را خودت حساب کن دیگر!- نمازخانه، هم نمازخانه است، هم سالن اجتماعات و برگزاری مراسم ، هم محل غذاخوری طلبه ها و هم محل مباحثه و هم مکان هر کاری که نیاز به چنین فضایی دارد! -کاربری فضا را صفا کردین؟-

راستی قبل از نمازخانه اتاق کامپیوتراست با 20 کامپیوتر و مجموعه ای از لوازم جانبی! اصلا به خودت فشار نیاور اینجا از سایت و گیم و روزی 8 ساعت اینترنت(!) خبری نیست! بعداز نمازخانه هم سمت چپ یک دفتر اداری است و سمت راست پله! می روی بالا، قبل از ورود، دفتر اساتید آقاست که اکثراً روحانی هستند، بعد هم دفاتر معاونت آموزش، مدیریت حوزه، معاونت پژوهش و دفتر اساتید خانم، پایگاه بسیج و کتابخانه (با 3471 جلد کتاب شماره گذاری شده)- البته یک کتابخانه دیجیتالی هم داریم که 60 هزارعنوان کتاب و موضوع را درخود جای داده است. بعد هم کلاس ها، پنج پایه، هر پایه یک کلاس. و البته آشپزخانه و سرویس های بهداشتی و یک حیاط خلوت باصفا. درک وضعیت معماری ساختمان را هم بی خیال شوید که به نوشتن نمی آید و فقط با رویت نقشه اصلی ساختمان، ممکن است چیزی دستتان بیاید، تأکید می کنم: ممکن است

ادامه دارد...

منبع: کیهان

http://www.tebyan.net


لبخند شهید

لبخند شهید

لبخند شهید

امام جماعت یکی از مساجد شیراز می‌گفت:«در اولین روزهای پس از فتح خرمشهر پیکر 28 تن از شهدای عملیات آزادسازی خرمشهر را به شیراز آورده بودند. پس از اینکه خیل جمعیت حزب‌الله در قبرستان دارالرحمه شیراز بر اجساد مطهر و گلگون این شهیدان نماز خواندند. علمای شهر که در مراسم حضور داشتند، مسؤولیت تلقین شهدا را بر عهده گرفتند، از جمله خود من. وقتی درون قبر رفتم و شروع به تلقین شهیدی کردم با صحنه‌ای بس عجیب و تکان دهنده مواجه شدم، تا جائی که ناچار شدم به دلیل انقلاب روحی، تلقین را نیمه‌کاره رها کنم و از قبر بیرون بیایم. ماجرا این بود که هنگام قرائت نام مبارک ائمه در تلقین، تا به اسم مبارک حضرت صاحب‌الزمان (عج) رسیدم مشاهده کردم که شهید انگار زنده است لبخندی زد و سرش را تا نزدیکی سینه به حالت احترام پایین آورد.»

منبع :کتاب روایت عشق صفحه‌ی39

  http://www.tebyan.net


نسخه‌ علامه طباطبایی برای جوان 22 ساله

نسخه‌ علامه طباطبایی برای جوان 22 ساله

علامه طباطبایی

دوست عزیزم، کاربر محترم تبیان، در این سیاهه، شما نوشتاری را خواهید خواند که میان یک جوان 22 ساله و حضرت آیت‌الله، علامه طباطبایی درسال 1355 مکاتبه شده است.

آنچه آن جوان سوال کرده است نیاز آشکار یا نهان هر انسان مکلفی است، در هر فصلی از حیات که باشد، آنگاه که در پیچ و خم زندگی و در فراز و نشیب این دنیا پای گذارده و در تاریکنای این مسیر، کور مال کور مال در امید مقصد است، و جواب علامه چراغی است راه نما از خضر، و تو! به هوش باش که:

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن      ظلمات است، بترس از خطر گمراهی

 

استمداد:
محضر مبارک حضرت آیت‌الله العظمی جناب آقای طباطبایی
 
سلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته
 
جوانی هستم 22ساله، که تنها ممکن است شما باشید که به این سوال من
پاسخ گویید. در محیط و شرایطی زندگی می‌‌کنم که هوای نفس و آمال بر من
 
تسلط فراوان دارند و مرا اسیر خود ساخته‌اند و سبب باز ماندن من از حرکت به
 
سوی الله شده‌اند. درخواستی که از شما دارم این است که بفرمایید بدانم به
 
چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان
 
گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ لطفاً نصیحت نمی‌خواهم،
 
بلکه دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم.
1355/10/23 
       
 
                                                                                   

 جوابی که حضرت آیت الله در پشت همان نامه مرقوم کردند:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام علیکم

 

برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته‌اید

 

لازم است همتی بر آورده و توبه نموده، به مراقبه و محاسبه بپردازید.

 

به این نحو که:

 

هر روزه طرف صبح که از خواب بیدار می‌شوید، قصد جدی کنید که هر عملی

 

پیش آید، رضای خدا- عَزَّ اسْمُهُ- را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هر کاری که

 

می‌خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع

 

اخروی نداشته باشد، انجام نخواهید داد، هر چه باشد. و همین حال را تا شب،

 

وقت خواب، ادامه خواهید داد.

وقت خواب، چهار- پنج دقیقه‌ای در کارهایی که روز انجام داده‌اید، فکر کرده و

 

یکی یکی از نظر خواهید گذرانید، هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته، شکر

 

کنیدو هر کدام، تخلف شده استغفار کنید و این رَویه را هر روز ادامه دهید.

 

این روش اگر چه در بادی حال[اولِ کار]، سخت و در ذائقه نفس تلخ می‌باشد،

 

ولی کلید نجات و رستگاری است.

 

هر شب، پیش از خواب توانستید سُوَر مُسبِّحات [سوره‌هایی که با تسبیح

 

خداوند آغاز می‌شوند] یعنی: "سوره‌های حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن"

 

را بخوانید و اگر نتوانستید، تنها "سوره حشر" را بخوانید و پس از بیست روز از حال

 

اشتغال،حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. ان‌شاءالله موفق خواهید بود.

 

محمد حسین طباطبایی

 

 

منبع:   http://www.tebyan.net