سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل نرگس Narcissus

توسل انبیاء الهى به ربوبیت و رحمت حق

 توسل انبیاء الهى به ربوبیت و رحمت حق

پیامبران خدا که ربّ و مالکى، و مدبّر و مریدى و رحمت و لطفى جز رحمت و ربوبیت حق نشناختند، و خود را در تمام لحظات مملوک آن مالک و مربوب آن رب، و عبد آن معبود نگاه داشته و با ارباب متفرقه، و مدعیان تدبیرهاى بیجا با تمام وجود مبارزه کردند، و بعضى از آنان در این صحنه پیکار جان باختند، تا مالکیت و فرهنگ و رحمت حق را براى ابد با خود داشته باشند، در تمام حوادث و گرفتاریها یا به و قت نیازمندیها و حاجات متوسل به ربوبیت و رحمت حق مى شدند.

آدم(علیه السلام) عرضه داشت:

رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ.

اى مالک و مربى ما، بر خویشتن ستم روا داشتیم، چنانچه ما را سرافراز به غفران و رحمت خود ننمائى، هر آینه از زیانکاران خواهیم بود.

نوح در دعایش براى نجات خود و مؤمنان و ریشه کن شدن ستمگران گفت:

ربِّ لا تذر على الارض من الکفرین دیاراً.

اى مالک و مدبر من از این ناسپاسان بر روى زمین دیّارى باقى مگذار.

ابراهیم(علیه السلام) در دعایش مى گفت:  ربَّنا انّى اسکنت من ذرِّیَّتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرَّم ربَّنا لیقیموا الصَّلوة.

اى مالک و مربى ما، من ذرّیه خود را در وادى بى کشت و زرع نزد بیت الحرام تو مسکن دادم، اى رب و مدبر من تا نماز را بپاى دارند.

موسى(علیه السلام) به وقت درماندگى در کنار دروازه شهر مدین به مناجات حق برخاست و عرضه داشت:

ربِّ انّى لما أنزلت إلىِّ من خیر فقیرٌ.

اى مالک و مدبر من به چیزى که تو بر من فرو فرستى از رزق و روزى محتاجم.

حضرت یوسف عرضه داشت:

رب قد اتیتنى من الملک و علَّمتنى من تأویل الأحادیث فاطر السَّموات و الارض انت ولیّى فى الدُّنیا و الاخرة توفَّنى مسلماً و الحقنى بالصّالحین.

اى مالک و مربى من، به حقیقت که تو مرا سلطنت دادى، و دانش تعبیر خواب آموختى، توئى آفریننده زمین و آسمان، توئى ولىّ من در دنیا و آخرت، مرا به حال تسلیم بمیران، و به بندگان شایسته ات ملحق فرما.

زکریا عرضه داشت:

ربِّ لا تذرنى فرداً و أنت خیر الوارثین.

اى مالک و مدبر من، مرا یکه و تنها وا مگذار که تو بهترین وارثانى.

به رسول باکرامتش تعلیم داده که در دعا و مناجاتش بگوید:

ربِّ اغفر و ارحم و انت خیر الرّاحمین.[90]

اى مالک و مربى من، غفران و رحمتت را نصیبم کن، که تو بهترین رحم کنندگانى.

از قول اولیاء و عاشقانش نقل مى کند که در شب تاریک در حال قیام و قعود و اندیشه در خلقت و آفرینش مى گویند:

ربَّنا ما خلقت هذا باطلا.

اى مالک و مربى و مدبر ما، این آسمانها و زمین را باطل و بیهوده نیافریده اى.

در دعاهاى وارده از امامان معصوم بخصوص دعاى کمیل، ابوحمزه، عرفه، و مناجات پانزده گانه حضرت سجاد کلمه مبارک رب خیلى تکرار شده، توسل انبیاء به این مقام، و تکرار این حقیقت در دعا، نمایشگر عظمت این مسئله و تجلى آن در شئون و زوایاى حیات انسان است، دعاکنندگان تنها در دعا متوسل به این مقام نبودند، بلکه ربوبیت حق در فضاى زندگى آنان، در عقاید و اعمال و اخلاقشان تجلى علمى و عملى داشت.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان

http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6


آئین پاک حق

آئین پاک حق

دین مقدس اسلام با ادیان و مکتب ها در تمام زمینه ها فرق هاى اصولى و بنیادى دارد.

تشیع که اسلام تفسیر شده اهل بیت پیامبر، و جانشینان بر حق رسول اکرم، و بیان شده امامان معصوم است در نگرش و دید خود نسبت به توحید، قیامت، ملائکه، نبوت، امامت، قرآن، فرد، خانواده، جامعه، امور مادى، امور معنوى، مسائل اخلاقى و عملى، زن، مرد، اولاد، کسب و کار، تربیت، سیاست، حکومت، و... با تمام مدرسه ها و فرهنگها و آئین هاى موجود فرق دارد.

اسلام در این ناحیه آنچه را مى گوید عین حقیقت، و میزان و مطابق مصادیق واقعى در دنیاى ظاهر و باطن، و خلاصه برابر با واقعیات و حقایقى است که در علم حق و در بستر جهان هستى است.

بیان مفسران حقیقت در آئین اسلام محصول دانش پاک و بینش خدائى آنان، و برگرفته از عمق آیات قرآن مجید است.

شروع مسائل این دین از قرآن مجید، و ابتداى قرآن کریم با وصف رحمانیت و رحیمیت و ربوبیت وجود مقدس حق است، و تفسیر این حقایق شروعش از قلب الهى و ملکوتى رسول اسلام و تداومش با بیانات امامان معصوم از على بى ابیطالب تا امام دوازدهم است.

رحمان از اسماء مختص حضرت حق، و در غیر خداوند بکار نمى رود، اما رحیم وصفى است که بر غیر حق هم اطلاق مى گردد.

هر دو صفت ریشه اش رحمت، و ترجمه اش نسبت به وجود مبارک حق بخشنده و بخشایشگر است.

گروهى از توضیح دهندگان آیات قرآن گفته اند: رحمن اشاره به رحمت عام حق نسبت به تمام بندگان از خوب و بد است، و رحیم اشاره به رحمت خاص حق که مخصوص بندگان صالح و مطیع است.

جلوه وصف رحمانیت در دنیا، و تجلى وصف رحیمیت در آخرت است.

اما در خود قرآن مجید در رابطه با این تفاوت چیزى دیده نمى شود، در قرآن کریم آمده:

و رحمتى وسعت کل شیى.

و رحمت من همه چیز را فرا گرفته.

تجلّى این صفت در آفرینش موجودات، و روزى آنان، و نجاتشان از حوادث قابل ملاحظه است.

استغاثه به درگاه او با کمک گیرى از این دو وصف، موجب حالتى عرفانى، روحیه اى خاص، و نشاطى مخصوص است، که عکس العمل آن توجه و عنایت حق به عبد است.

در آثار اسلامى آمده که حضرت حق فرمود: حیا مى کنم بنده ام مرا به رحمانیت و رحیمیت بخواند، و من خواسته او را اجابت نکنم.

خلقت خلق و روزى ایشان جلوه رحمانیت، و هدایت و توفیقشان، ثمره رحیمیت است.

در قرآن مجید خود را به نحو دیگر به رحمت ستوده: خیر الراحمین، ارحم الراحمین، ذوالرحمه.

براى نزدیک کردن حقیقت به ذهن، رسول خدا این واقعیت را بدین صورت در خور فهم مردم بیان کرده، ورنه عدد و درجه را در آنجا راه نیست.

خداوند را صد رحمت است، که از آن یکى را در هفت آسمان و زمین پخش کرد، به آن یک درجه بر تمام خلق آنچه مناسب آنان است مى بخشاید، و خلق هم با مایه گرفتن از آن بر یکدیگر مهر ورزیده ترحم مى آورند. و نود و نه درجه آن را نزد خود نگاه داشته، تا روز قیامت بپا شود، آن یک درجه پخش شده در دنیا را به نود و نه درجه بیفزاید و بر مؤمنان و مطیعان پخش نماید!!

ربّ به معناى مالک است که مالکیت او بر تمام موحودات هستى و همه عالمین حقیقى و قابل سلب نیست، مالکى که تدبیر و رشد و پرورش موجودات به دست قدرت اوست.

چون پیوند مالکیت و تدبیر او با تمام ذرّات هستى حقیقى و ابدى و دائمى و ذاتى است، معنا ندارد که انسان در برابر ربوبیت او ربّى انتخاب کند، و مالکى اتخاذ نماید، و تدبیرى و مدبّرى و قانونى جز قانون او قبول کند.

تجلّى توحید واقعى در تمام شئون حیات و زندگى به این است که انسان با تمام وجودش در سایه مالکیت و تدبیر او باقى بماند، و هر مالک و مدعى مالکیت، و هر فرهنگ و مدرسه اى که به ستم و بر ضد حق مى خواهد، تدبیر حیات آدمى را به دست بگیرد نفى کند، و کلمه طیبه «لا اله الا الله» در تمام زوایاى حیات معنائى غیر از این ندارد.

آرى تمام نیاز ظاهر و باطن آدمى را رحمت حق، و نور ربوبیت او برطرف مى کند، و سعادت دنیا و آخرت آدمى را لطف و عنایت و رأفت و مرحمت، و تدبیر او تضمین مى نماید.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان

 


استقلال مرد و زن در ازدواج

استقلال مرد و زن در ازدواج

پدران و مادران باید توجه داشته باشند که حق انتخاب همسر همراه با شرایط مهمى که اسلام عزیز فرموده با خود فرزند است.

پدر و مادر حق ندارند در مسئله ازدواج دخترى را که فرزندشان نمى پسندد به او تحمیل کنند، و او را به زور وادار به ازدواج با او کنند.

همچنین پدر و مادر حق ندارند کسى را که دختر نمى پسندد، وى را به زور وادار به ازدواج با او کنند، آنان در انتخاب همسر از جانب حق داراى حریت و استقلال اند.

در روایت بسیار مهمى درباره انتخاب در ازدواج آمده:

قالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنّى أُریدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ إِمْرَأَةً وَ إِنَّ أَبَوَىَّ أَرادا غَیْرَها، قالَ: تَزَوَّجِ الَّتى هَوَیْتَ وَ دَعِ الَّتى هَوى أَبَواکَ.

ابن ابى یعفور مى گوید به حضرت صادق عرضه داشتم، من براى ازدواج زنى را انتخاب کرده ام و پدر و مادرم دیگرى را، تکلیف من چیست؟ فرمود: آن را که خودت دوست دارى اختیار کن، و آن را که پدر و مادر پسندیده اند رها کن.

در رساله عملیه مراجع بزرگ شیعه در باب ازدواج مى خوانیم:

اگر همسر مناسبى براى دختر پیدا شود و بخواهد با او که شرعاً و عرفاً هم کفو او مى باشد ازدواج کند و پدر و جدّ پدرى مانع مى شوند و سختگیرى مى کنند در این صورت اجازه آنان لازم نیست.

بنابراین پسرى که دخترى را هم کفو خود مى داند، و دخترى که پسرى را هم کفو خود مى شناسد رضایت و عدم رضایت پدر و مادر شرط نیست، و مى تواند با اجازه اسلام و رضایت حق ازدواج کنند.

بر پدران و مادران است که هوا و هوس، و خواسته هاى صنفى و قبیله اى خود را در ازدواج پسران و دختران خود اعمال نکنند، که زورگوئى در اسلام حرام و قبول زور هم حرام است.

دو رویه زیر نیش مار خفتن *** دو پشته روى نیش مور رفتن

تن روغن زده با زحمت و زور*** میان لانه زنبور رفتن

میان لرز و تب با جسم مجروح *** زمستان زیر آب شور رفتن

به کوه بیستون بى رهنمائى *** شبانه با دو چشم کور رفتن

به نزد من هزاران بار بهتر *** که یک جو زیر بار زور رفتن

مرد و زن در انتخاب کار مشروع نیز آزاد و مستقل هستند، و محصول کار آنان از خود آنان است و مالکیت آنان بر درآمد خود یک مالکیت مشروع است، و زن حقى به اموال مرد جز با اجازه مرد، و مرد حّقى به اموال زن جز با اجازه زن ندارد، توجه داشته باشیم که استقلال مرد و زن باید در تمام جوانب حیات محفوظ بماند.


 نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان

http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 


همسرى شایسته و باکرامت

همسرى شایسته و باکرامت

در سال شصتم هجرت زهیر بن قین بجلىّ با تنى چند از کسانش به سفر حج رفت، و مناسک را بجا آورد، کاروان کوچکى بود که کاروان سالار زهیر بود، که از خانه خویش به سوى خانه خدا رفته بودند، و از خانه خدا به سوى خانه خویش باز مى گشتند.

زهیر نیز چنین مى پنداشت که به سوى خانه اش باز مى گردد، ولى سرنوشت چنین نبود، زهیر از خانه خدا به سوى خدا مى رفت ولى خود از این حقیقت آگاه نبود.

کاروان کوچک زهیر، هنگام بازگشت از حج میل نداشت با کاروان بزرگ حسین(علیه السلام) هم منزل گردد!!

و این رودخانه شیرین و گوارا که از کوهستان مکه سرازیر شده بود به دریا متصل شود.

اگر کاروان حسینى در منزلى فرود مى آمد، کاروان زهیرى از آنجا مى گذشت و در منزل بالاتر فرود مى آمد، و اگر حسین از منزلى مى گذشت زهیر در آنجا فرود مى آمد وبه آسایش مى پرداخت و با تمام قدرت مى کوشید که با حسین روبرو نشود و چهره به چهره نگردد چرا؟

موقعیت اجتماعى زهیر ایجاب مى کرد که چنین کند، چونکه از یاران على و آل على بشمار نمى رفت، و با این خاندان سر و کارى نداشت، وى  از هواخواهان عثمان بود و از نزدیکان حکومت یزیدى و از یاران دستگاه حاکمه به شمار مى رفت.

از  طرفى حسین را خوب مى شناخت، و براى خاندان على احترامى بسزا قائل بود و نمى خواست در قتل پسر على سهمى داشته باشد، او مى خواست بى طرف بماند، دوستى خود را با امویان حفظ کند، و با حسین ستیزه ننماید، چهره به چهره شدن با حسین خلاف این روش بود، گزارش به یزید داده مى شد که زهیر با حسین ملاقات کرده، اگر حسین از وى کمک بخواهد چه کند، به حسین کمک کند از دوستان و همگامان خود بریده، اگر کمک نکند نافرمانى حسین روا نیست.

پسر على است، پسر فاطمه است، بزرگوار است، تنها یادگار پیغمبر اسلام است، چگونه مى شود فرمان او را اطاعت نکرد، جواب خدا را چه بدهد، با آتش دوزخ چه کند؟!

ادامه مطلب...

مسئله اى مهم(حریت و ازدواج)

مسئله اى مهم(حریت و ازدواج)

با توجه به حقیقت و معناى آزادى، و ارزش اراده و اختیار، واینکه انسان وقتى در سایه هدایت حق از آزادى و حریت، و اراده و اختیار بهره گرفت، به مقامات عالى و درجات کافى، و واقعیات غیر قابل تصور مى رسد، سعى کنیم حریت خود را در تمام طول عمر، و در کنار تمام حوادث و بلاها حفظ کرده، که نگاهداشتن حریت موجب رسیدن به خوشنودى و رضایت پروردگار است.

مى دانید که اتم مرکب از دو هسته مرکزى و یک تا چند الکترون است.

الکترونها با نظمى خاص، و با سرعتى معین به اراده حضرت حق بر محور هسته مرکزى خود در حالى که جذب آن هستند مى گردند، تا وقتى که این گردش و سرعت در سایه آن نظام خاص و از برکت آن جذب و انجذاب برقرار است اتم در هر جائى که هست، و عهده دار هر برنامه اى که مى باشد جز سوددهى و پخش منفعت برنامه اى ندارد، ولى زمانى که این جذب و انجذاب برداشته شود، و الکترونها از نظم خاص خود درآیند، و بین آنها و هسته مرکزى جدائى افتد کارى غیر از تخریب و فساد و ایجاد ضرر و زیان نخواهند داشت.

انسان همانند یک اتم است، هسته مرکزى وجود او فطرت و توحید و خداخواهى و خداجوئى است، و قِوام وجودش به این است که تمام اعضاء ظاهر و حالات باطنش مجذوب حق و برابر فرمان و خواسته هاى پروردگار در حرکت باشد، و هرگز در حرکات و سکناتش از عشق به حق، فرمانبرى از خداوند جدا نباشد، که جدائى از حق، و بیرون رفتن از حوزه جاذبه معرفت و عشق دوست، و بریدن از خدامحورى، مساوى با تولید فساد و افساد در اعضاء و جوارح و در باطن و ظاهر انسان است.

قرآن مجید مى فرماید:

فامّا الّذین کفروا فاعذّبهم عذاباً شدیداً فى الدّنیا و الاخرة و ما لهم من ناصرین.

و اما آنان که کافر به حق شدند، و بین خود و خدا حجاب قرار دادند، از معرفت و محبت به پروردگار بریدند، و از خدامحورى درآمدند، و نسبت به حق به غفلتى سنگین دچار شدند، و به این خاطر منبع فساد و افساد گشتند، و اسیر طاغوت و برده شهوات، و غلام سیئات اخلاقى شدند، در این جهان و آن جهان به عذابى شدید گرفتار مى کنم، و براى نجات آنان از عذاب امروز و فردا یارى نیست.

از جمله عوامل کنترل کننده انسان از قسمتى از مفاسد برنامه بسیار مهم ازدواج است.

انسان وقتى از شایستگى لازم یعنى ایمان و اخلاق و عمل در حدّ و توان و وسع خویش برخوردار باشد، و همسرى شایسته هم کفو خودش نصیب او شود، تا حدودى ظاهر و باطنش کنترل مى شود، و آزادى و حریّتش حفظ مى گردد، و از بردگى نسبت به شهوات حرام، و برنامه هاى آلوده، و دوستان ناباب در امان مى رود.

چه بسیار مردانى که به توسط ایمان و اخلاق و کرامت خود، همسران خویش را به مقامات الهیه و کرامات انسانیه رساندند، و چه بسا زنانى که در سایه بیدارى خود و بینائى و بصیرت خویش مردان خود را به درجات والاى انسانى، و مقامات بزرگ ملکوتى نشاندند.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان

 http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 

 


استقلال و حریت انسان

استقلال و حریت انسان

آفرینش انسان بر پایه آزادى جان، و بر اساس استقلال در امور حیات، و اختیار در انتخاب است.

احدى حق ندارد کسى را به بردگى و بندگى و رقّیت خود درآورد، و وى را براى خواسته هاى خود به اسارت بگیرد.

سلب آزادى و حریت، و استقلال و اختیار از هر انسانى گناه کبیره و خیانت عظیم و جنایت بزرگ است.

آزادى و اختیار و استقلال و حریت با خمیر وجود انسان آمیخته است، و سرشت و طبیعت آدمى با این حقیقت آفریده شده، آزادى و استقلال از بزرگترین نعمت هاى حق بر وجود انسان، و عالیترین منبع براى رشد و کمال و رسیدن به مقامات عالیه ظاهرى و باطنى است.

فضاى آزادى عالیترین فضا، و حال و هواى اختیار و حریت زیباترین حال و هوا براى انسان است.

از موارد بسیار مهم ظلم ستیزى اسلام، در همین جهت است. اسلام با کسى که بناى استعمار و استثمار دارد و مى خواهد انسانهاى آزاد آفریده شده را در مدار بندگى و بردگى خود قرار دهد جنگى تمام عیار دارد، و دستورات اکید اسلام در مسئله جهاد، براى شکستن شاخ ستم و ستمکاران است، آنان که به آزادى و استقلال هجوم دارند.

تمام خسارت هائى که در طول تاریخ حیات به میدان حیات وارد شده، نتیجه سلب آزادیها، و هجوم به حریت و استقلال انسانهاست.

حرف زور شنیدن و زیر بار زور رفتن، و قبول ستم، و آزادى و حریت خود را فروختن از اعظم گناهان، و موجب دور شدن از رحمت حق، و به خطر افتادن منافع مادى و معنویست.

آزادى و حریت و بناى انتخاب و اراده اى که حضرت حق براى رشد و کمال، و شکوفائى استعداد به انسان عنایت فرموده حفظش واجب، و به هنگام هجوم خطر باید از آن گرچه به قیمت از دست دادن جان باشد جانبدارى کرد.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 


باز هم نظرى به تاریخ نسبت به حیات و موقعیت زن

باز هم نظرى به تاریخ نسبت به حیات و موقعیت زن

ددمنشى مردم جاهلى تاریخ نسبت به جنس زن فوق العاده شگفت آور است.

آنان که جداى از منطق حق و نور وحى مى زیستند، زن را همچون ابزار و وسیله براى زندگى بوالهوسانه مرد مى شناختند، و وى را عامل تهیه انواع لذت ها براى مرد مى دانستند.

خواندن و نوشتن را براى او خطرناک مى دانستند، و از خانه بیرون رفتن را براى امور طبیعى زندگى و دید و بازدید ارحام مجاز نمى دانستند.

مکان زندگى او را منحصر به چهار دیوار خانه قلمداد مى کردند، و وى را در مقابل مرد که موجودى فعال ما یشاء مى پنداشتند بى اختیار مى دانستند.

در مناطق مسیحى نشین که صد و هشتاد درجه از آئین الهى مسیحیت انحراف داشتند، مى گفتند: زن را باید مانند دهان سگ دهن بند زد، و مردّد بودند که روح زن آیا روح بشرى یا روح حیوانى است!!

در آفریقا زن حکم کالا و ثروت داشت و براى او ارزشى بیش از گاو و گوسپند نمى دانستند، هر کس زن بیشترى در اختیار داشت ثروتمندتر شناخته مى شد، خرید و فروش زن و بکار گرفتن وى براى شخم زمین امرى معمولى و عادى بود.

در کلده و بابل، زنان را مانند سایر کالاها مى فروختند، و هر سال بازارى براى این کار داشتند تا دختران به سنّ ازدواج خود را بفروشند.

در هندوستان دختر را از سن پنج سالگى شوهر مى دادند، و براى آنها حقى قائل نبودند، حیات زن را طفیل مرد مى دانستند، و چون شوهرش مى مرد او را با شوهر مى سوزاندند، و هیچ موجودى را پست تر از زن شوهر مرده نمى دانستند.

امروز همچنانکه در روزنامه ها مى نویسند، بسیارى از هندوها از ترس فراهم نشدن جهیزیه، دختران خود را در کودکى نابود مى کنند!!

در چین و تبّت زنان جز در کار چهار دیوار خانه حقى نداشتند، و براى کاستن قدرت راه رفتن زن، پس از تولد او پایش را در قالب آهنى مى بستند و پس از رسیدن به سن پانزده سالگى آن قالب را از پایش جدا مى کردند!

در یونان که مرکز علم و دانش و فلسفه و حکمت بود، زائیدن دختر به وسیله زن جرم بود و تا دو بار دختر زائیدن در دادگاه محاکمه و محکوم به پرداخت جریمه و بار سوم محکوم به اعدام مى شد.

ادامه مطلب...

پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (4)

پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (4)

 

8 ـ زن با مرگ فانى نمى شود، بلکه همانند مرد داراى بقا و حیات ابدى و در صورت بندگى حق مخلد در بهشت، و در صورت دورى از عبادت مخلّد در عذاب است، بیش از هزار آیه قرآن در رابطه با قیامت این معنا را صریحاً نشان مى دهد.

9 ـ شیئ نیست، بلکه به صریح آیات کتاب حق موجودیست عاقل، بااراده و در گوهر خلقت و مایه طبیعت با مرد یکى است، و از تمام خصوصیات و امتیازات انسانى و الهى برخوردار است.

10 ـ کالاى شهوت نیست، بلکه شریک مرد، و عامل بقاء نوع، و تشکیل دهنده نیمى از زندگى است، و ازدواج با او در صورت نیت پاک عبادت، و برخورد صحیح و سالم با او موجب توشه آخرت و سلامت حیات اخروى انسان است.

در قرآن مجید فرمود:

نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ اَنّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لاَِنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا اَنَّکُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ.

با تعبیر لطیف و پر معناى حرث « کشتزار » مى خواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى مجسم کند، که زن یک وسیله اطفاء شهوت نیست بلکه زمینه پاک و وسیله پاکیزه اى براى حفظ حیات نوع بشر است.

این سخن در مقابل آنهائى که نسبت به جنس زن همچون یک بازیچه و وسیله هوسبازى مى نگریستند و مى نگرند هشدارى جدّى محسوب مى شود.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 

 


پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (5)

پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (5)

« و قدموا لانفسکم »: با آمیزش با زن براى آخرت خود توشه بفرستید، اشاره به این حقیقت است که هدف نهائى از آمیزش جنسى تنها لذت و کامجوئى نیست، مردم مؤمن باید از این موضوع براى ایجاد پرورش فرزندان شایسته استفاده کنند، و این خدمت مقدس را به عنوان یک ذخیره معنوى براى فرداى خود از پیش بفرستند، و به این ترتیب قرآن هشدار مى دهد که در انتخاب همسر اصولى را رعایت کنید که نتیجه آن پرورش فرزندان صالح، و تهیه این ذخیره بزرگ اجتماعى و انسانى باشد.

چون مطلب مورد بحث در ابتداى آیه که عبارت از آمیزش جنسى مى باشد بسیار مهم است، و سر و کار با پرجاذبه ترین غرایز انسان دارد که همان غریزه جنسى است با جمله و اتقوا اللّه انسان را به دقت در امر آمیزش جنسى و توجه به دستورات حق دعوت فرموده، سپس در پایان آیه توجه مى دهد که در روز قیامت به ملاقات حق و نتایج اعمال خود خواهند شتافت و در قسمت اخیر آیه به افراد باایمان که در برابر این دستورات که به سود زندگى مادى و معنوى آنهاست تسلیم هستند بشارت داده مى فرماید « و بشر المؤمنین ».

در روایت بسیار مهمى از حضرت صادق(علیه السلام) ارزش و عظمت این کانون محبت را بدینگونه نشان مى دهد:

وقتى حوا آفریده شد آدم به حضرت حق عرضه داشت: خداوندا این آفرینش زیبا چیست که قرب و نگاه به او مرا از تنهائى نجات مى دهد، و برایم ایجاد انس و الفت مى کند، خطاب رسید اى آدم این کنیز من است، دوست دارى با تو باشد، انیس تو گردد، با تو هم سخن شود، و تابع خواسته هاى به حق تو باشد؟ عرضه داشت آرى. خطاب رسید بنابراین تا زنده اى به خاطر این یارى که براى تو قرار داده ام مرا سپاس و شکر کن!!

آرى وجود زن صالحه، و همسر باوفا، نعمت حق است، و تا پایان عمر بر این نعمت ارزنده حمد و سپاس لازم است.

امام ششم مى فرماید:

أَکْثَرُ الْخَیْرِ فِى النِّساء

بیشترین خیر در زنان است.

روایت عجیبى است، که منبع اکثر خیر را زن دانسته، آرى ازدواج با زن حفظ نصف دین، و رعایت حقوق او عبادت، و محبت به او طاعت حق، و پیدا کردن فرزند صالح از او توشه آخرت، و خدمت به او موجب رضایت حق، و به تعبیر رسول خدا درباره زنانى که مادرند: بهشت زیر پاى مادران است، و این همه است آن اکثر خیرى که امام صادق(علیه السلام) فرموده است.

من به جوانان عزیزى که قصد ازدواج دارند، یا ازدواج کرده اند، و به مردان مؤمن هشدار مى دهم که این واقعیات الهیه را نسبت به زن توجه کنند، و از تعطیل حقوق آنان جداً بپرهیزند، و بدانند که زندگى خود را با چه گوهر پربهائى ارزش داده اند، و به دختران جوان که قصد ازدواج دارند، یا ازدواج کرده اند، و به زنان بزرگوار سفارش مى کنم که با توجه به این مطالب قدر خود را بدانند و بر نعمت زن بودن، خداوند مهربان را شکر و سپاس آرند، و به حقیقت براى مردان خود بر اساس هدایت قرآن و فرمایشات رسول اسلام و ائمه بزرگوار همسر لایق و شایسته اى باشند، و در مسئله زن بودن و شوهردارى و مادر بودن از عواطف و احساسات پاک خود بهره بگیرند، و دستورات الهى را در تمام جوانب حیات خود مراعات نمایند، تا خانه و خانواده اى سالم و فرزندانى شایسته و پاک، و داراى زندگى غرق امنیت و خوشى داشته باشید، و از این طریق رضا و خوشنودى حق را جلب کرده، و با اعمال و رفتار و اخلاق و حرکات خود به زندگى صفا و صمیمیت و شیرینى و نور و حلاوت و زیبائى ببخشید.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6

 

 


پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (3)

پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن (3)

6 ـ زن فرزند پدر و مادر خویش و مادرِ فرزندان خود است، و احدى را نمى رسد که وى را از این انتساب خلع کند، که خلع این نسبت امرى ظالمانه و کارى خائنانه است.

قرآن مجید دختر را همانند پسر اولاد واقعى پدر و مادر مى داند و وى را چون شوهر کرد و اولاد دار شد مادر اولاد مى داند.

در قرآن از اینکه اعراب فرزند دختر خود را زنده به گور مى کردند، خشم خود را نسبت به این جنایت اعلام فرموده و از آن عمل قبیح در رابطه با اینکه به فرزند خود ظلم مى کنید نهى اکید فرمود:

وَ لا تَقْتُلُوا اَوْلادَکُمْ مِنْ اِمْلاق.

فرزند دختر خود را از ترس تنگى معیشت به قتل نرسانید.

ملاحظه مى کنید در صریح آیه شریفه از دختر به عنوان فرزند یاد مى کند، یا در آیه مربوط به ارث مى فرماید:

یُوصیکُمُ اللهُ فى اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُْنْثَیَیْنِ.

سفارش خدا به شما نسبت به اولادتان این است که در مسئله ارث براى پسر دو برابر دختر سهم قرار دهید.

در صریح آیه شریفه از دختر تعبیر به اولاد فرموده است، و این رویّه قاطعى علیه یاوه سرایان تاریخ است.

اما مادر فرزندان خود هستند در قرآن مجید مى فرماید:

وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ اَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ.

مادران فرزندان خود را تا دو سال کامل شیر بدهند.

در رابطه با داستان موسى در قرآن مجید فرموده:

وَ اَوْحَیْنا اِلى اُمِّ مُوسى...

 و ما به مادر موسى وحى کردیم.

رسول خدا درباره حضرت زهرا(علیها السلام) فرمود:

فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى

فاطمه پاره تن من است.

و در روایت دیگر فرمود:

أَوْلادُنا أَکْبادُنا.

فرزندان ما چه دختر چه پسر جگرهاى ما هستند.

7 ـ اولادهاى او بدون تردید نوه پدر او هستند، توجه بسیار شدید رسول خدا به حسن و حسین به عنوان دو نوه عزیزش، خط بطلانى است بر یاوه گوئى جاهلان تاریخ که مى گفتند فرزندان متولد شده از زن نوه پدر آن زن نیستند.

فقه اسلامى مى گوید تمام کسانى که مادرشان سیده است پیوند قطعى با پیامبر دارند، و حتى مرجع بزرگ شیعه سید مرتضى فتوا داشت که مى توان به کسانى که از طریق مادر وابسته به رسول حقند خمس داد.

نظام خانواده در اسلام
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=60&catid=6