چگونگی ازدواج و طلاق و مهریة بهائیت
چگونگی ازدواج و طلاق و مهریة بهائیت و خطبه های آن را بیان کنید و ازدواج با چه کسانی را جایز و با چه کسانی غیر مجاز می دانند؟
قانون زوجیت، قانونی عمومی و همه گیر است و از این رو، می توان ادعا نمود که این قانون از روزگاران قدیم با آفرینش انسان بوده و هر قوم و ملتی برای خود نکاحی داشتند، و قوانین و ضوابطی را در رابطة با آن، مورد توجه قرار می دهند. فرقه بهائیت نیز برای طر فداران خویش ضوابطی برای نکاح وضع نموده است.
1. سید علی محمد باب در باب 15 از یک 8 بیان گفته است: بر هر شخصی واجب است، ازدواج کند، تا نسلی از او باقی بماند که موحد و خداپرست است، و باید در این راه جدیت نماید، و اگر ظاهر شود که در یک طرف مانعی از ظهور ثمره است، حلال می شود بر اینکه اذن بدهد بر دیگری تا به وسیلة دیگری ایجاد ثمره کند، و جایز نیست ازدواج کردن با کسی که در دین «بیان» نیست.[1] از این عبارت استفاده می شود که ازدواج برای بقاء نسل واجب است و اگر این امر حاصل نشود، زن می تواند در صورت بچه دار نشدن از شوهرش، با مرد دیگر آمیزش کند تا بچه دار شود.
در کتاب «گنجینة احکام» (ص 136) از قول بهاء الله نیز نقل می کند که: ازدواج عبارت است از این که بعد از رضایت مرد و زن و رضایت پدر و مادر آن دو، در محلی از اتقیاء حاضر شوند، و خطبة عقد را به کمال روح و ریحان تلاوت نمایند.[2] و در کتاب «اقدس»، میرزا حسین علی نوری می گوید: ازدواج در کتاب «بیان» به رضایت طرفین محدود بوده، ولی ما می خواهیم دوستی و اتحاد برقرار باشد، لذا آن را بعد از رضایت طرفین مشروط به اذن پدر و مادر می دانیم تا کینه و عداوتی میان مردم حاصل نشود، ما مقاصد دیگری هم در این حکم داریم و این کار مطابق قضاء واقع شد.[3] خطبة عقد نکاح در مسلک بهائیت به صورت زیر است:
هنگامی که دختر و پسر به سن بلوغ شرعی (15 سال) رسیدند، می توانند از همدیگر خواستگاری کنند ولی قبل از تمام شدن 15 سال چه از ناحیة دختر و چه پسر خواستگاری جایز نیست. و در رابطة با مدت شرعی میان خواستگاری و اجرای عقد نکاح معتقدند که این مدت نباید بیش از 95 روز باشد.[4] و پس از وقوع خواستگاری زن و مرد در محلی برای اجرای عقد نکاح حاضر می شوند و مهریه را تعیین می کنند، چون بدون آن، دامادی تحقق نمی پذیرد، سپس عقد نکاح را که عبارت از «دو جمله» است می خوانند. مرد بگوید: همة ما برای خدا هستیم و از خدا راضی می باشیم (انّا کلّ للّه راضون.) و زن نیز بگوید: همة ما برای خدا هستیم و از خدا راضی می باشیم. (انّا کلّ للّه راضیات.)
و یا طبق گفتة «بیان» در (باب 7 از 1/6) هر دو بگویند: من پروردگار آسمان ها و زمین هستم. و پروردگار هر چیزی که دیده می شود و هر چیزی که دیده نمی شود و پروردگار عالمین هستم. (انا الله ربّ السموات و ربّ الارض ربّ کلّ شی ربّ ما یری و رب ما لا یری رب العالمین.) و بعد از آن قبالة نکاح را بنویسند و امضاء کنند تا میان آنها وثیقه باشد. و در ضمن نباید میان اجرای عقد و زفاف بیشتر از یک روز فاصله انداخته شود.
2. مهریه در مسلک بهائیت از جایگاه مهمی برخوردار است، بگونه ای که بدون ذکر مهریه، عقد باطل است. به عقیدة بهائیان مهریه باید در مجلس عقد با حضور شهود از طرف زوج به زوجه به صورت نقد پرداخت گردد. و مقدار آن بنابر دستور «میرزا حسین علی نوری» چنان که در اقدس (ص 19، سطر 2) تصریح کرده است: برای شهری ها 19 مثقال طلای خالص، و برای روستائیان 19 مثقال نقره می باشد. و اگر بخواهند بیشتر از آن قرار دهند باید 19 تا 19 ترقی کنند تا 95 مثقال و نمی توانند تجاوز کنند، اگر قیراطی از 95 بالا رود و یا از 19 مثقال کمتر شود جایز نیست.[5]
3. مسالة طلاق در مسلک بهائیت، بهاء در اقدس (ص 20، س 2) می گوید: اگر میان زن و مرد کدورتی حادث شد، مرد نمی تواند زن خود را طلاق دهد و باید یک سال صبرکند و ممکن است در این مدت رائحة دوستی و مهربانی در میان آنها استشمام بشود و چون یک سال گذشت، مانعی ندارد طلاق بدهد.[6] از عبارت مذکور استفاده می شود که اگر مرد عزم طلاق زنش را داشته باشد باید 19 ماه کناره گیری نماید، اگر در خلال این مدت پشیمان گردید، و از عزم خود منصرف شد، به همان حال باقی خواهند ماند، و گرنه بعد از انقضاء 19 ماه طلاق می دهد، و هنگامی که طلاق واقع شد، دیگر رجوع به زوجة طلاق داده شده جایز نیست تا 19 روز بگذرد و بعد از آن می تواند رجوع کند و هر زنی را می شود 19 مرتبه طلاق داد و سپس حرام ابدی می شود. و چیزی که قابل توجه است آنست که، طلاق در نزد بهائیان به دست زن و مرد داده شده، و صیغة خاصی هم ندارد بلکه صیغه اش همان انقضای یکسال است. اگر انقضاء سال حاصل شود، جدائی میان زن و مرد به خودی خود حاصل می گردد بی آنکه حضور شهود عدلین هم لازم باشد.[7]
4. بهاء در کتاب اقدس گفته است: خداوند ازدواج موقت را حرام کرده است در این دورة پاک، مردم از هوی پرستی منع شده اند تا متلبس به لباس پرهیزگاری باشند و هم چنین ازدواج با بیش از دو زن حرام کرده ولی خدمت گرفتن دختر باکره را حلال و بی عیب دانسته است. به همین دلیل، بهائیان ازدواج شرعی و قانونی با بیش از دو تن از زنان را مباح نمی دانند، اما ارتباط حرام را جایز می شمارند.[8]
5. از نظر اسلام ازدواج با 9 گروه از زنان آنها حرام است، ولی در مسلک بهائیت فقط یک گروه حرام می باشند و آن گروه تنها زنان پدران است. بهاء الله (میرزا حسین علی نوری) در کتاب اقدس (ص 30، سطر 10) اظهار می دارد: من برای شما ازدواج با زنان پدرانتان را حرام کردم و از ذکر حکم پسران حیاء می کنم.[9] و به همین دلیل، هیچ یک از بزرگان بهائیت چه شوقی افندی، چه عبدالبهاء و پسرش عباس، در کتابهایشان به غیر از حرام بودن نکاح زنان پدران، کسی را از نزدیکان، چه خواهران، و چه دختران آنها، و چه دختران برادران، و چه عمه ها و خاله ها، و چه مادرانی که انسان شیر آنها را خورده (مادران رضاعی) و خواهران رضاعی، مادر زن، جمع کردن میان دو خواهر در زوجیت و... متعرض نشده اند، تا جایی که عباس عبدالبهاء فتوی به حلال بودن ازدواج با نزدیکان می دهد و می گوید:
مادامی که بهائیون ضعیف و در قلت هستند نکاح نزدیکان از زنان حرام نمی باشد، تا اینکه بهائیت تقویت شود و تعدادشان فزونی پیدا بکند.[10] و لذا محمد فاضل در کتاب «الحراب فی صدر البهاء و الباب» به نقل از محمد مهدی خان صاحب کتاب «مفتاح باب الابواب» تصریح می کند: حتی ازدواج با زنانی که در نزد یهودیان و مسیحیان حرام بوده، بهائیان تجویز کردند. و جلال الدین شمس در تعلیقی که بر قول بهاء در کتاب اقدس زده می گوید:
اکتفاء بهائیان به تحریم ازدواج با زنان پدران، و سکوت از ذکر سائر زنان اقارب، دلیل قاطعی بر جایز بودن ازدواج با آنان و حلال بودن آنها به مردان نزدیک می باشد. سپس تصریح می کند: ما نمی دانیم علت حیا «بهاء» از ذکر حکم پسران نوجوان چیست؟ که می گوید: «ما حیا می کنیم حکم پسران را ذکر کنیم.» بلی سکوت او از ذکر حکم پسران سبب شده است که عده ای از پیروان وی به این عمل زشت (لواط) مرتکب شوند، و ذکر نکردن بهاء را، دلیل عمل خود قرار دهند.[11]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مرتضی مطهری، مجموعة آثار، ج 19.
2. کشف الحیل، عبدالحسین آیتی.
3. سید حسن کیائی، بهائی از کجا و چگونه پیدا شده؟
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمدی اشتهاردی، محمد، بابی گری و بهایی گری، قم، کتاب آشنا، چاپ اول، 1379 ش، ص 197؛ و .ح.م. ت، محاکمه و بررسی باب و بهاء، تهران، مرکز نشر کتاب سرای سعادت، چاپ دوم 338 ش، ج 2، ص 147.
[2] . همان، محاکمه و بررسی باب و بهاء، ج 2، ص 162.
[3] . افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، دهم، مهرفام، تهران، 1382 ش، ص 253.
[4] . سراج الدین، احمد ولید، البهائیة و النظام العالمی الجدید، ج 2، 279.
[5] . تاریخ جامع بهائیت، ص 374، و محاکمه و بررسی باب و بهاء، ج 2، ص 150، محمد محمدی اشتهاردی، بابی گری و بهایی گری، ص 198.
[6] . محاکمه و بررسی باب و بهاء، ج 2، ص 169.
[7] . افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، ص 258.
[8] . عامر النجار، البهائیة و جذورها البابیة، ص 102.
[9] . دکتر ـ ح ـ م ـ ت، محاکمه و بررسی باب و بهاء، دوم، کتاب سرای سعادت، تهران، 1338 ش، ج 2، ص 162، و به احمد ولید سراج الدین، البهائیة و النظام العالمی الجدید، اول، داودی، دمشق، 1994 میلادی، ج 2، ص 277.
[10] . البهائیة و جذورها البابیة، اول، دارالمنتخب العربی، بیروت، لبنان، 1419 هـ، 1999 میلادی، ص 101.
[11] . البهائیة و جذورها البابیة، ص 101.
منبع: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه