ازدواج و دخالتهای دیگران
دختری هستم بیست و پنج ساله که در بیست سالگی ازدواج کردم. پس از چند ماه بین ما اختلاف افتاد و دخالتهای دیگران باعث شد که پس از ده ماه از یکدیگر جدا شویم. الان پس از گذشت چهار سال از طلاق، مادرم با من رفتار خوبی ندارد و به میگوید: خودت خرج خود را در آور لطفاً مرا راهنمایی کنید. با توجه به این که همسر سابقم هنوز ازدواج نکرده است، آیا راه حلی وجود دارد؟
این امر باعث میشود، دامنه اختلافات گسترش یابد و در مواردی ظاهراً با توجه به آنچه نوشتهاید، عامل جدایی بیشتر مربوط به شما میشده است و با آن که از این عمل پیشیمان بودهاید و قصد طلاق نداشتید، اما کار به گونهای پیش رفت که دیگر نمیتوانستید در برابر آن کاری انجام دهید. البته شما وقتی وضع را به این گونه دیدید، باید شجاعت میداشتید و سعی میکردید طلاق صورت نگیرد، اگر چه گذشتن از بعضی خواستهها که اشاره کردید. و نگرانی ایشان است و خواه ناخواه با گذشت چهار سال بلاتکلیفی این گونه مسائل رخ مینماید. به نظر ما باید خودتان به فکر آینده باشید و برای ساختن زندگی آینده دست به کار شوید و هر چه زود همسری را برگزینید، چون با تشکیل خانواده، تا حد زیادی میتوانید از فشار روحی خارجی شوید و به آرامش برسید و از نزاع بیش تر با مادرتان جلوگیری نمایید. با توجه به این که همسرتان ازدواج نکردهاند، اگر غیر از دخالت اطرافیان مشکل دیگری نداشتهاید او را در اولویت قرار دهید. چه بسا عدم همسرگزینی ایشان حاکی از علاقه قلبی به شما باشد. اما غرور مردانه باعث شده که پا پیش نگذارد اگر چنین است، میتوانید از طریقی، نظر و تمایل او را جویا شوید و کاری به حرف و قضاوت دیگران نداشته باشید. چون در این اوضاع خودتان میتوانید صلاح و مصلحت خویش را درک نمایید. از نظر شرعی چون یک بار طلاق انجام گرفته، مجدداً میتوانید با عقد جدید با ایشان ازدواج کنید.
در نامه مرقوم داشتهاید که اقوام واسطه شدهاند که دوباره با هم زندگی کنیم اما مشکلات سر راه ما هستند. منظورتان از مشکلات چیست؟ اگر ایشان بیکار است، از او بخواهید کاری پیدا کند، هر چند معضل بیکاری، دامنگیر بسیاری از جوانان شده است. اما با پیگیری و تلاش بیشتر و با گذراندن دورههای تخصصی مانند: کلامی، کامپیوتر، برق، حسابداری و غیره میتوان جذب بازار کار شد.
با کم کردن توقعات زندگی با توجه به شرایط سختی که برای یافتن کار ثابت وجود دارد، سعنی کنید زندگی مشترک را شروع کنید. و شجاعتی را که برای جلوگیری از طلاق از خود ارائه ندارید، اکنون ارائه دهید. با بیان این که بیشترین عامل جدایی مربوط به شما بوده، او را از عدم رغبت خود برای طلاق و علاقه خود (اگر همچنان علاقمند هستید) برای ازدواج مجدد آگاه کنید. اما در وضعیت کنونی که همراه مادرتان هستید، روحیه خود را حفظ کنید و از درگیری لفظی با ایشان اجتناب ورزید و حرفهای او را به دل نگیرید. مبادا سخنی بگویید که موجب رنجش خاطر ایشان گردد. قرآن مجید میفرماید: "و لا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریماً؛ به پدر و مادر خود اف نگو و بر سر آنها فریاد مزن، بلکه با گفتار سنجیده بزرگوارانه با آنها سخن اسراء (17) آیه 23.
بگو". امام صادقعلیهالسلام میفرماید: "اگر چیزی کم تر از "اف" وجود داشت، خدا از آن نهی میکرد و این حداقل مخالفت و بی احترامی نسبت به پدر و مادر است.
از موارد عاق شدن نگاه غضب آلود به پدر و مادر است".
تفسیر نمونه، ج 12، ص 79.
در هر حال احترام برای پدر و مادر لازم است، اگر چه در بعضی موارد اگر منجر به از هم پاشیده شدن زندگی و یا کار حرام شود، اطاعت آنها لازم نیست.
برای رفع بحران موجود، به خدا توکل کنید و از او یاری بخواهید و از مأیوس شدن بپرهیزید که سلاح شیطان است. زندگی دنیا همواره با فراز و نشیب توأم است اما خداوند قدرت ایستادگی در برابر سختیها را به انسان داده است. ازاین نیروی خدادادی استفاده کنید و نسبت به آینده امیدوار باشید.
در ناامیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپیده است
برای گشایش کارتان دعا میکنیم.