ازدواج و عدم علاقه به همسر
خانمی هستم که در هفده سالگی با شخصی غریب ازدواج کردم، در حالی که علاقهای به ایشان نداشتم. حالا با دو فرزند و گذشت هشت سال از ازدواج بر سر دو راهی قرار گرفتهام که چه کنم. پناهگاهی ندارم. وضع پدرم از نظر مالی ضعیف است و برای فرزندانم دلم میسوزد. از طرفی با همسرم تفاهمی ندارم و او را دوست ندارم. مرا راهنمایی کنید.
اما راه چاره چیست؟ طلاق و جدایی در اسلام، حلال مبغوض محسوب میشود، یعنی امری است حلال و جایز، اما مورد مذمت است و به عنوان آخرین راه حل تلقی میشود. امام صادقعلیهالسلام میفرماید: "خدا دوست دارد خانهای را که در آن عروسی واقع شود و بدش میآید از خانهای که در آن طلاق واقع شود. نزد خدا چیزی مبغوض تر از طلاق نیست". همان طوری که در نامه مرقوم داشتهاید، طلاق شما در حال حاضر با دو مشکل اساسی رو به رو است: یکی وسائل الشیعه، ج 15، ص 267.
مسئله مهم فرزندان است که به طور قطع اثر جبرانناپذیری بر روحیه آنها خواهد داشت. اگر فرزندان نزد پدر بمانند، از مهر و محبت مادر محروم خواهند شد و اگر نزد شما باشند، هم از پدر محروم شدهاند و هم با توجه به مشکلات اقتصادی و مسائل آینده، با معضلات پیچیدهای مواجه خواهید شد. از این رو به نظر ما به راهی غیر از طلاق بیندیشید. به مسائل زیادی که در مورد بچههای طلاق در جامعه مطرح میشود، نیز بیندیشید. در نامه به موارد اختلاف اشاره نکردهاید تا درباره آنها اظهار نظر کنیم. آن چه مطرح شده است، موضوع قیافه و وسواس و افسردگی ایشان است. البته زن و شوهر باید یکدیگر را دوست بدارند و در این جهت زیبایی طرفین اگر چه نقش دارد، اما عشق و محبت در این موضوع خلاصه نمیشود، به خصوص پس از هشت سال زندگی اکنون بهانه قیافه شوهر چندان پذیرفته نیست. هر چه باشد، با این موضوع کنار بیایید. این مسئله دلیل معقولی برای جدایی پس از هشت سال زندگی نیست.
از کجا معلوم که با جدایی و طلاق از ایشان با کسی ازدواج کنید که قیافه جذاب داشته باشد؟ برای رضای خدا و آینده فرزندان، از تمایل درونی خود صرفنظر کنید و مانند بسیاری از خانمها که با وجود موارد مشابه، هرگز به جدایی فکر نکردهاند و مشکلات را با سعه صدر پذیرفتهاند، به زندگی خود ادامه دهید اما درباره موضوع وسواس و افسردگی همسرتان باید عوض کنیم چه بسا این حالت روحی، معلول بیاعتنایی و بیمحبتی شما باشد. البته این بیان صرفاً یک حدس و گمان است، چون ممکن است علتهای دیگری مانند، کمبود محبت از ناحیه پدر و مادر در گذشته یا حال یا سختگیری والدین و فشارها و مشکلات زندگی داشته باشد. برای رفع وسواس و افسردگی از همسرتان، سعی کنید توجه خود را به او بیش تر کنید و مسائل جزئی را نزد فرزندان مطرح ننمایید. اگر ایشان غریب است، قطعاً بیشتر محبت و دلجویی نیاز دارد. مرد مانند زن احتیاج به نوازش و محبت دارد. این کار را برای خدا انجام دهید، هر چند موافق میل شما نباشد.
شوهرداری از نظر اسلام بسیار ارزشمند است و قطعاً نزد خدا مأجور خواهید بود. رسول خداصلی الله وعلیه وآله میفرماید: "جهاد زن این است که خوب شوهرداری کند". در نامه نوشتهاید دچار عذاب وجدان هستم. بحارالانوار، ج 103، ص 247.
منظور چیست؟ ممکن است مرادتان این باشد از این که انتخاب مناسب نکردهام، خود را ملامت میکنم. اگر منظورتان این باشد، هر چند خواه ناخواه برای شما این حالت پدید میآید، ولی با تلقین مثبت و نگاه امیدوارانه به آینده و فراموش کردن گذشته، خود را از فشار عذاب وجدان برهانید، به خصوص در نظر آورید که برای رضای خدا و به خاطر فرزندانتان با این مسئله کنار آمدهاید. صبر نمایید که در این حال عذاب وجدانی هم نخواهد بود. آن چه هم مشکلات را آسان میکند و زندگی را بر کامتان شیرین میسازد، یاد خدا و عمل برای او است. اگر به فکر فرزندانتان هستید، برای خدا از بحث و جدل با همسر اجتناب کنید و فرزندانتان را از صحنه درگیری دور کنید. برای خدا همه ناملایمات را تحمل کنید تا از ثواب اخروی برخوردار شوید. پیامبرصلی الله وعلیه وآله میفرماید: "هر زنی که در مقابل بداخلاقیهای شوهرش بردباری کند، خدا ثواب آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) را به وی عطا خواهد کرد".