سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل نرگس Narcissus

عدم تساوی زن و مرد(2)

چرا زن و مرد در بسیاری از موارد با هم مساوی نیستند

و به اندازه هم حق انتخاب ندارند؟

 اما این که چرا زن و مرد در بسیاری از موارد با هم مساوی نیستند, این یک امر طبیعی است . خداوند دو جنس ازانسان ها را آفریده است (زنان و مردان ) که هر یک مکمل دیگری هستند. این دو از نظر فیزیکی , اندام ها,پسیکولوژی (احساسات و عواطف و تمایلات و خُلقیات ) بسیار متفاوتند.

اگر مردان بخواهند به خصلت های زنانه روآورند, نیز اگر زنان بخواهند به خصلت های مردان رو آورند,شخصیت خویش را از دست می دهند. در وظایف تکوینی و خلقتی , مرد باید مرد باشد و مسئولیت های مردانه را بر دوش کشد و زن باید زن بماند و مسئولیت های زنانه را بر دوش کشد. در وظایف تشریعی و امور اجتماعی نیز باید چنین باشد.

مسئولیت زن را به مرد واگذار کردن و بالعکس , نادیده گرفتن تفاوت های هر یک و بعضاً پایمال کردن حقوق آنهااست .

هرگونه انحراف از این حقیقت انحراف از مسیر اصلی خلقت است .

چرا نباید یک زن به شخصیت زنانه خود احترام بگذارد و درصدد ایفای نقش خود باشد و یا حتی در پی تغییرماهیت خود به یک مرد باشد؟ آیا این اهانت به شخصیت یک زن نیست ؟

البته برخی از امور و کارهای فردی و اجتماعی , از کارهای مشترک بین زنان و مردان است و می بایست در این گونه امور بین زنان و مردان تساوی و برابری برقرار باشد.

اما این که می گویند زن و مرد مساوی هستند, معنایش این نیست که در اموری که ذکر شد مساویند, بلکه مرادتساوی در انسانیت , اجرای حقوق و رسیدن به کمالات و برخی از مسائل فردی و اجتماعی است .

اگر در این زمینه سئوال دارید, خوب است به صورت روشن برای ما بنویسید تا پاسخ آن را دریافت نمایید.

 با دعا و استغفار خدا از تمامی اشتباهات چشم پوشی می کند و همه ی حاجات شرعی را اجابت می نماید. با این حرف ها انسان امیدوار می شود و اگر اجابت نشد ناامید می شود. ما بارها درحالت اضطرار از خدا مسألت نموده ایم , ولی پاسخی پیدا نشد. این چگونه است ؟

پاسخ: دعا و استغفار رحمت خداوندی را جلب می نماید و حاجات شرعی را روا می کند و به انسان امیدمی دهد, لیکن باید توجه داشت که اولاً: اجابت دعا شرایطی دارد. هر دعایی اجابت نمی شود.

ثانیاً: اجابت برخی از دعاها به مصلحت ما نیست .

ثالثاً: گاهی اجابت ها به گونه ای است که ما از آن غافلیم . مولوی این حقیقت را در غالب شعر و داستان بیان می دارد:

]آن یکی الله می گفتی شبی تا که شیرین می شد از ذکرش لبی

گفت شیطانش , خموش این سخت رو این همه الله را بیک گو

می نیاید یک جواب از پیش تخت چند الله می زنی با روی سخت

و شکسته دل شد و بنهاد سردید در خواب , او خَضر را در خُضَر

گفت هین از ذکر, چون وامانده ای چون پشیمانی از آن که ش خوانده ای

گفت لبیکم نمی آید جواب زآن همی ترسم که باشد رد باب

گفت آن الله تولبیک ماست و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست

حیله ها و چاره جوییهای توجذب ما بود و گشاد این پای تو

ترس و عشق تو کمند لطف ماست زیر هر یا رب تو لبیکهاست

جان جاهل زین دعا جز دور نیست زآنکه یا رب گفتنش دستور نیست

بردهان و بردش قفل است و بندتا ننالد با خدا وقت گزند]

رابعاً: استغفار و توبه آثار وضعی و دنیوی گناه را نابود نمی کند. مثلاً اگر کسی از روی جهالت با مشت به چشم دیگری کوفت و او را کور نمود و سپس به استغفار و انابه رو آورد و از درگاه الهی عفو و بخشش طلب نمود, حال اگر توبه و دعایش مقبول و مستجاب گردد, چشم نابینای آن فرد بینا نمی شود. بنابراین می بایست حواس ماجمع باشد که شیطان وسوسه نکند که اگر الان لغزش هایی داشته باشی , بعداً خدا می بخشد, بخشش خدا باشرایطش درست است . اما آثار وضعی و دنیوی آن باقی می ماند.