درد دلهای یک جوان
درد دلهای یک جوان
نمیدونم بنویسم یا نه ؟ حتی نمیدونم چطوری بنویسم. می دونی من هیچ وقت وبا هیچ کس درد دل نکردم . هیچ وقت نتونستم دردم به زبون بیارم. چون به جز خدا هیچ کسو محرم نمی دونم حتی به شمایی که داری نامه منو می خونی هم اعتماد ندارم البته می بخشی این طبیعت زندگی منه من هم مبتلا به خود ارضایی هستم الان چندین ساله. می دونید وقتی فهیمدم مبتلا به چه گناهی هستم که دیگه خیلی دیر بود و تا خرخره فرو رفته بودم همه اون راههایی که پیشنهاد کردید در دوره های مختلف امتحان کردم بعضی روشها خیلی خوب جواب دادند اما افسوس که همشون موقتی بودند من خیلی خوب می دونم ریشه گناه یا بهتر بگم بیماری من از کجا ست اما هیچ راه حلی برای رفع این مشکلات سراغ ندارم به جز معجزه و نظر و خواست خاص الهی که البته این و هم می دونم که گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گلی لولو و مرجان نشود فکر می کنم تنها راه و عملی ترین راه ترک خود ارضایی ازدواج است و این و هم بگم که ازدواج ساده نیست ازدواج شروع و بنای یک زندگی مشترکه یک زندگی که توش سعادت و شقاوت یک نفر دیگه به سرنوشت تو وابسته است من نمی تونم بپذیرم با کسی ازدواج کنم و تمام مدت بهش دروغ بگم و براش فیلم بازی کنم این حق اونه که از یک همسر سالم لذت ببره مگه نه؟ پس چرا باید صرفا به خاطر خود خواهی خودم پا تو زندگی ای بزارم که می دونم اساس محکمی نداره و هر لحظه عواقب گناه یا بیماری گذشته ام ممکنه اونو از هم بپاشه چرا باید یک نفر دیگه رو به خاطر خود خواهی خودم و صرفا برای اینکه خودم راحت بشم اسیر بدبختی کنم به جایی رسیدم که تنها به دو راه حل فکر می کنم : معجزه یا مرگ راستشو بخواهی به دومی خیلی فکر کردم چون لیاقت اولی رو که ندارم و دومی موثرترین و سریعترین راه حله پس پیش به سوی مرگ مرگی که هزار بار بهتر از زندگی با ذلته زندگی که سراسرشو نجاست گرفته نجاستی که خودم خانواده ام دوستام اجتماعم و خیلی های دیگه مقصرن مقصرن چون نباید اجازه می دادند به اینجا می رسیدم .منم می دونم امید یعنی چه و حتی می دونم چه طعمی داره می دونم توکل یعنی چه می دونم اراده یعنی چه می دونم لطف خدا یعنی چه می دونم نظر رحمت یعنی چه یه یگانگی و پاکیش سوگند که مزه همشونو چشیدم همیشه کمکم کرده ولی من لیاقت توبه نداشتم یادم نمی یاد چیزی ازش خواسته باشم و بهم نداده باشه داده اونم به بهترین شکل به صورتی که حتی فکرشو هم نمیکردم اما نمی تونم به خدا قسم نمی تونم حتی یک بار نشده با جنابت سر کلاس حاضر بشم چون برای تحصیل همیشه تقدس قایل بودم می دونی حداکثر زمان از لحظه ای که وسوسه می شم تا لحظه ای که غسل می کنم شاید به نیم ساعت هم نمی رسه می دونم بده از عاقبتش می ترسم ولی اینها همش لحظه ای اند می دونی اعتیاد این حالو داره که هر بار دچار می شی دفعه بعد سریعتر به طرفش می ری و این مدام تکرار میشه می دونی حتی به معصومین متوسل شدم خیلی ها کمکم کردند ولی باز روز از نو روزی از نو و گفتم این فقط به خاطر یه چیزه مشکل من جنبه روحی و عاطفی داره جنبه روانی داره نه اینکه بگی دیونه ام نه من می فهم چی میگم خدا استعدادی بهم داده که به کمک اون سالها شاگرد اول بودم دست به هر کاری بزنم حتی اگه تو اون کار تازه کار باشم در کوتاه مدت به موفقیتی دست پیدا می کنم که باعث تعجب شایدم حسادت اطرافیانم می شه می دونه وقتی حس می کنم سایرین به من حسادت می کنن بیشتر عصبی می شم چون می دونم خودم از بعد معنوی چه موجود کثیفی هستم و اونا فقط ظاهرو می بینن حتی همین حالا که چندین ساله آلوده ام از میزان این موفقیتها که به نظر من و حتما با خواست خدا صورت گرفته کم نشده حتی الان که سال اخر دانشگاه هستم شاگرد اول ورودی های خودم هستم و این بیشتر منو نگران می کنه می دونی فکر می کنم این همه کمک فقط به خاطر یه چیزه اینکه اون منو به خودم رها کرده و می خواد به جایی برسم شایدم رسیدم که دیگه نقطه برگشتی نباشه از نظر من این دروغه که میگن همیشه فرصت بازگشت هست تو زندگی ادما لحظاتی هست که واقعا پایان خطه و من الان در پایان خطم من برای همیشه نابود شدم دیگه نمی تونم این وضعو ادامه بدم از خودم بدم میاد از همه کس و همه چیز متنفرم البته می دونم که این حالت هم از عواقب گناهه از ازدواج گفتم که تنها راه حل ممکنه امامن هیچ جور شرایط ازدواج ندارم هم به لحاظ مالی هم به خاطر مواردی که پیشتر گفتم و عقیده ای که در این خصوص دارم نمی تونم بدبختی یکی دیگه رو به چشم ببینم تازه اگه کسی پیدا بشه که نمی شه و این حماقتو بکنه و با من ازدواج کنه نمی تونم از مساله مهمتری بگذرم اونم تولد فرزند ناقص الخلقه است که واقعا یکی از کابوس های من شده اون طفل معصوم چه گناهی کرده که به خاطر شهوترانیهای من باید یک عمر بدبختی بکشه بدون اینکه بفهمه ریشه ماجرا کجاست درد زیاده خود ارضایی بد دردیه می دونی همیشه به خدا اینو میگم که از من که گذشت و این توفیقو پیدا نکردم که پاک باشم اما نزار حتی یک نفر هم بهش آلوده بشه حتی یک نفر من مزه تلخ دردشو چشیدم و البته از عواقب بعدش بیشتر میترسم و نمی خوام دیگه هیچکی گرفتارش باشه نه پسری که فردا می خواد بابا باشه و تکیه گاه یک همسر و نه دختری که فردا می خواد مادر بشه و عهده دار تربیت یک نسل نه علیرغم علاقه زیادی که به بچه دار شدن دارم اجازه نمی دم از من نسلی بوجود بیاد خدا هم خوب کیفری برام در نظر گرفته دنیا دار مکافاته مگه نه اگه بد بکنی باید بد ببینی و این قانون استثنا نداره و نمیشناسه سرتو درد اوردم البته نمی دونم شاید تو هم خندیدی گفتم من هیچ کسو غیر خدا شایسته درد دل نمی بینم نمی دونم چرا امشب اینا رو نوشتم فکر نکنی ازت توقع کمک دارم چون خوب می دونم جز خدا هیچ کس نمی تونه کمکم کنه و من هم جز از اون کمک نمی خوام و صبر می کنم تا روزی که کمک کنه یا با آتیش ابدی پاکم کنه فقط دوست دارم اون پاکی مطلق یه حرفمو بشنوه و البته اگه منو قابل بدونه و گوش به حرفهای بی اهمیتم بکنه اونم اینکه خواستم پاک باشم و خودش بهتر دید که به هر دری زدم که پاک باشم و بشم اما نشد نمی دونم شاید تو تقدیر من جز کثافت و حسرت پاکی ننوشتن و این تقدیر منه امیدوارم بتونم رهایی پیدا کنم که اگه این وضع ادامه پیدا کنه حتما خودمو می کشم چون بیشتر از این طاقت ندارم و در خاتمه (اگه به اینچا رسیدی) ازت یک چیز می خوام اونم اینکه پسرها و دخترها رو قبل از اینکه دچار بشن هشیار کنید که من می دونم که اگه دچار شدن فرجامی به جز چشم بستن به تمام آرزوهای قشنگشون و منتظر عزرائیل نشستن یا به استقبالش رفتن ندارن خلاصی از این کثافت کار عملی نیست فقط ضربه های شلاق آتش باید این کثافت رو از بین ببره والسلام