سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل نرگس Narcissus

واعظ دلسوز و مهربان

 

واعظ دلسوز و مهربان

در سن نوجوانى بودم که به وسیله شخصى مؤمن با سخنرانىِ واعظى باسواد و دانشمند و صاحب‏نفس که از هر گروهى در مجالس او شرکت مى‏کردند آشنا شدم .

گرچه در آن زمان از سخنرانى‏هاى او که حاوى مسائل بسیار بالاى عرفانى و تفسیرى و پر از لطایف و اشارات ملکوتى بود بهره‏اىنمى‏گرفتم ولى چهره الهى او و کیفیت صداى معنوى وى و تسلط باطنى که بر مجلسیان خود داشت مرا مجذوب او کرد و تا زنده بود تا جاییکه امکان داشت در جلسات نورانى او شرکت مى‏کردم و به تدریج با آشنا شدن با سبک و سیاق سخنرانى هایش از آن منبع فیض بهره مى‏بردم .

سال‏ها از درگذشت او گذشت ، با شخصى که همواره با او بود و از منابرش استفاده شایانى برده بود و گاهى هم به اشاره خود او در پایان منابرش با صدایى گرم و جذاب ذکر مصیبت مى‏کرد آشنایى پیدا کردم .

به من گفت آن مرد الهى در یکى از مساجد تهران در خیابانى که پیش از انقلاب اسلامى از خیابان‏هاى پر از فساد تهران بود در ایام فاطمیه به سخنرانى دعوت شد و مرا هم براى توسل به اهل بیت قدس سرهما در پایان منبر آن بزرگوار دعوت کردند .

در آن منطقه آلوده و خیابان بى‏نور ، محل پر از گناه ، استقبال قابل توجهى از مجلس او شد ، شب دهم پس از پایان منبر کنار منبر نشست تا همه جمعیت پس از پذیرایى متفرق شدند و او هم چنان نشسته بود ، بانى مجلس حق الزحمه منبر او را در پاکتى محترمانه به او تقدیم کرد و رفت ، او ماند و من و خادم مسجد ، به او گفتم : چرا حرکت نمى‏کنید ، خادم مى‏خواهد در مسجد را ببندد ، از جاى برخاست با هم بیرون آمدیم ، به من گفت شنیده‏ام زنان جوان بدکاره در این خیابان مى‏ایستند تا مردان هرزه به سراغشان آیند و شبى را با آنان به سر برند ، گفتم : چنین مشهور است .

گفت : به شدت به هوس افتاده‏ام که من هم امشب با یکى از این زنان وارد گفتگو شوم و به عنوان مشترى با او طرح رابطه بریزم !

به او گفتم شوخى مى‏کنید ؟ گفت : هرگز ، در این زمینه نیّت جدى و عزم استوار دارم !

گفتم : شما در میان مردم به ویژه اهل ایمان از موقعیت خاصى برخوردار هستید و افراد بسیارى از هر گروهى به شما ارادت مى‏ورزند ، شما به خاطر سیادت و خانواده و علم و دانش معروف خاص و عام مى‏باشید ، اگر یک نفر شما را در حال گفتگو با یکى از این زنان ببیند عوارض سنگینى بخصوص از نظر آبرو و وجاهت و شخصیت براى شما به بار مى‏آورد !

پاسخ داد : من تصمیم خود را گرفته‏ام و این کار را انجام مى‏دهم و اگر شما ترس و وحشت دارید مى‏توانید از من جدا شده ، به سوى منزل خود بروید .

من خود را در مخمصه‏اى عجیب گرفتار دیدم ، از این که او را تنها بگذارم امتناع داشتم ، نهایتاً با او ماندم تا ببینم کار به کجا مى‏رسد ؟

وارد خیابان شد ، مشغول قدم زدن شد ، به زنى جوان که دنبال مشترى مى‏گشت رسید ، با او وارد گفتگو شد ، زن وقتى او را در لباس پیامبر دید شگفت‏زده شد ، به او گفت : شما اشتباه نیامده‏اى ؟ ! گفت : نه ؛ من هم چون دیگران مشترى هستم ، به لباس و قیافه من چکار دارى ؟ بالاخره زن را با گفتگویى محبّت‏آمیز و نرم و به تعبیر قرآن مجید « لیّن » تسلیم خود نمود و وى را حاضر کرد که آن شب را با او باشد ، قرار قیمتى که آن زن گذاشته ، چهل تومان براى یک شب بود و چهل تومان در آن زمان ، پول قابل توجهى بود و گره‏هاى مختلفى را باز مى‏کرد .

پاکت ده شب منبر خود را از جیب بیرون آورد وبه سوى آن زنگرفت و گفت در این پاکت چهارصد تومان جهت مخارج ده شبانه‏روز تو قرار دارد ، ایام مصادف با ایام فاطمیه و نزدیک به شب‏هاى شهادت صدیقه کبرى فاطمه زهرا علیه‏السلام است ، تو را به جده‏ام فاطمه سوگند مى‏دهم این پول ناقابل را از من بگیر و به احترام این ایام ، ده شبانه‏روز خود را از آلودگى و بى‏عفتى و قرار گرفتن در آغوش نجس مردهاى هرزه حفظ کن !

آن زن پس از لحظه‏اى مکث اشک از دو چشمش جارى شد و گفت : بدون دریافت این پول توبه جدى مى‏کنم ، سید دانشمند ، واعظ دلسوز مهرورز و با محبّت به آن زن گفت : به جده‏ام سوگند پول را پس نمى‏گیرم ، باید این پول را از من بپذیرى و عاقبت آن پول را به او قبولاند ، زن به سوى خانه‏اش رفت و ما هم به طرف خانه خود رفتیم .

آن زن از مشترى‏هاى مسجد و منبر و به ویژه مجالس آن مرد الهى شد و به تدریج با آموختن قرآن و مسائل شرعیه و احکام دینیه و معارف الهیه زنى مذهبى و دلسوز زنان و دختران گشت و سالیانى دراز از طریق امر به معروف و نهى از منکر زنان و دختران را با دین آشنا مى‏کرد و دو سه سال پس از انقلاب از دنیا رفت .

این داستان نورانى و برخورد ملکوتى مرا به یاد حدیثى بسیار مهم از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله انداخت که براى تیمن و تبرک آن را مى‏آورم ، باشد که شما خواننده عزیز با راهنمایى این حدیث شریف در مسیرى قدم بردارید که خیر دنیا و آخرت شما را تأمین نماید .

« یَلْزَمُ الحقُّ لاِءُمَّتِى فِى أرْبَعٍ : یُحِبُّونَ التَّائِبَ وَیَرْحَمُونَ الضَّعِیْفَ وَیُعِیْنُونُ المُحْسِنَ وَیَستَغْفِرُونَ لِلْمُذْنِبِ » .

« اداى » حق در چهار چیز بر امت من لازم است : به توبه‏کننده عشق بورزند ، به ناتوان رحم کنند ، به نیکوکار کمک نمایند و براى گناه‏کار آمرزش بخواهند .

راستى چه روایت مهمى است و چه قطعه با ارزشى است ، وقتى در این روایت دقت مى‏کنیم مى‏بینیم پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله به شدت مى‏خواهد امت ، دریایى از عشق و محبّت و مهر و عاطفه باشند و اگر امت به این روایت عمل کند مدینه فاضله تحقق پیدا مى‏کند ، مشکلات حل مى‏شود ، گره‏ها باز مى‏گردد ، خلأهاى روحى و باطنى کمبودهاى معنوى و روانى و نواقص اجتماعى برطرف مى‏شود .

فرهنگ مهرورزی
تالیف: استاد حسین انصاریان
http://www.erfan.ir/farsi/book/view.php?id=98&catid=6