ماجراى زنى به نام «اسکناس»/نام نیکو
همانطور که پدر و مادر بر فرزندان حقوقی دارند. فرزندان نیز بر پدر و مادر دارای حق و حقوقی هستند یکی از این حقوق انتخاب نام نیکو و مناسب می باشد. در حدیثی آمده است مردى از رسول خدا پرسید : حق فرزندم بر من چیست ؟ فرمود :
حَسِّنْ اِسْمَهُ وَ اَدِّبْهُ، وَ تَضَعُهُ مَوْضِعاً حَسَناً.
نامش را نیکو انتخاب کن، بخوبى او را ادب نما، و وى را در جایگاهى نیکو بگذار.
انتخاب نامهای نامناسب برای فرزندان باعث ایجاد زحمت و دردسر برای خانواده و فرزندان خواهد شد و حتی می تواند آثار تخریبی بسیار بر روح و روان فرزند بگذارد. به این خبر توجه بفرمایید:
ماجراى زنى به نام «اسکناس»
«اسکناس» ?? ساله سرانجام پس از ماه ها تلاش و پیگیرى موفق به تغییر اسمش شد.
به گزارش ایران، زنى به نام «اسکناس» چندى قبل با مراجعه به اداره ثبت احوال و ارائه تقاضاى تغییر نام گفت: ?? سال پیش در روستایى دورافتاده در خانواده اى فقیر به دنیا آمدم. پدرم نام مرا که یازدهمین فرزند خانواده بودم «اسکناس» گذاشت. کم کم متوجه شدم اسم عجیب و غریبم با همه همبازى هایم فرق دارد. خاطره تلخ نخستین روز مدرسه را هنوز به یاد دارم. آن روز وقتى سر کلاس، معلم روستا اسم مرا خواند، همه بچه ها به خنده افتادند و من با گریه به خانه برگشتم. بارها به خاطر اسمم مورد تمسخر دیگران قرار گرفتم. این مشکل در تمام عمر عذابم مى داد و همیشه از این که کسى اسمم را بپرسد وحشت داشتم. حتى وقتى به بانک مراجعه مى کردم، نگاه تعجب انگیز مشتریان و کارمندان بانک آزارم مى داد. خیلى وقت ها به ناچار خودم را به اسم دیگرى معرفى مى کردم تا روابط دوستانه ام تحت تأثیر این نام قرار نگیرد. حتى یکى، دو بار خواستگارانم وقتى متوجه اسمم شدند، با آنکه شرایط مان خیلى نزدیک بود از ادامه راه منصرف شده و با دید تمسخر به من و خانواده ام نگاه کردند. نام «اسکناس» دردسرهاى زیادى برایم داشته و همیشه برایم دغدغه است.
زن آهى کشید و ادامه داد: ?? ساله بودم که برادر یکى از دوستانم مرا به خاطر نام عجیبم مورد تمسخر قرار داد و این ماجرا دعواى شدید خانوادگى را همراه داشت. در جریان این درگیرى فهمیدم پدرم کارگر زحمتکشى بوده که با کشاورزى روى زمین هاى اجاره اى شکم خانواده پر تعدادش را سیر مى کرده است. به همین خاطر هیچ وقت اسکناس در خانه نداشته و همیشه رؤیاى پولدار شدن در سر داشته است. شوق و علاقه پدرم به داشتن اسکناس و نگه داشتن آن به طور ثابت در خانه براى رهایى از فقر و فلاکت باعث شد تا پدر، مرا «اسکناس» بنامد تا شاید به برکت تولدم و تکرار و تلقین این نام، وضع مالى خود و خانواده دگرگون شود.
کم کم خواهران و برادران بزرگترم به خانه بخت رفتند و خود به خود فشار مالى خانواده کمتر شد. پدر هم به خاطر سادگى و صفاى وجودش باور کرد بهبود اوضاع به خاطر نام من و حضور همیشگى «اسکناس» در خانه اش است. با این که از داشتن این اسم در عذاب بودم و آن را نمى پسندیدم، به خاطر باورهاى پدر این رنج را تحمل کرده و دم برنیاوردم. تا این که پس از ازدواج و تشکیل زندگى صاحب سه فرزند شدم. پدرم هم بر اثر سکته قلبى و کهولت سن درگذشت.
زن غمگین سرى تکان داد و گفت: فرزندانم نیز بارها با اعتراض به اسمم، مرا نزد دوستان و همکلاسى هایشان به نام دیگرى معرفى کردند. اما پس از مرگ پدرم هم به خود اجازه نمى دادم روى حرف او حرفى بزنم و اعتراضى کنم. تا این که مدتى قبل پسرم هنگام بازى در زمین فوتبال به خاطر برخورد آرنج یکى از دوستانش با گیجگاه سرش بى هوش شد و روى زمین افتاد. سه شبانه روز بیدارى و مراقبت از پسرم در بیمارستان را با دعا و مناجات پشت سرگذاشتم و دست به دامان حضرت فاطمه(س) شدم و براى شفاى پسرم از درگاه خداوند به ایشان توسل کردم. فرزندم پس از چند روز به طور معجزه آسایى از مرگ نجات یافت و از حالت اغما خارج شد. بنابراین تصمیم گرفتم با ادا کردن نذرم اسمم را تغییر دهم. چون به این نتیجه رسیدم «اسکناس» داشتن یا نداشتن مهم نیست، بلکه بزرگترین نعمت سلامتى است. از طرفى پدرم هم در قید حیات نیست و من که تاکنون به احترام او این همه سختى را تحمل کردم، دلیلى براى حفظ این نام عجیب نمى بینم.»
با طرح تقاضاى این زن در هیأت حل اختلاف اداره ثبت احوال و تکمیل فرم درخواست، هیأت کارشناسى با بررسى این موضوع که نام «اسکناس» در فهرست اسامى نامناسب و مغایر با جنسیت متقاضى است، درخواست وى را پذیرفتند. آنها داشتن اسمى شایسته و نیکو را حق این زن دانستند و پس از انجام اقدام هاى مقدماتى شناسنامه وى را براى تغییر نام به محل صدور آن ارسال کردند. بدین ترتیب نام این زن پس از ?? سال تغییر کرد.