درباره مراسمازدواج فرزندان دوسیاستمدارارشد
تفاوت ویژه این دو مراسم، تضاد سیاسی میزبانهای آنها بوده است: یکی چهره سرشناس اصولگرا و دیگری چهره برجسته اصلاح طلبان.
به گزارش«جهان» وبه نقل از الف شباهت این دو مراسم هم، علاوه بر حضور چهره های سیاسی، رنگارنگی پذیرایی مراسم بوده است. وجود چندین نوع غذا در شام عقدکنان پسر یک اصولگرای برجسته و نیز هزینه های اشرافی از قبیل لباس عروس چندین میلیونی، جواهرات چند ده میلیونی و مهریه میلیاردی و ... نیز از مراسم عقدکنان دختر یک اصلاح طلب سرشناس گزارش شده است.
بروز رفتار این گونه از طرف سیاستمدارانی که اوایل انقلاب به ساده زیستی و مردمگرایی خود می بالیدند و معمولاً دو – سه دهه پیش مراسم عروسی خود را ، با ساده ترین تشریفات، برگزارکرده اند، جای تامل دارد.
درباره این تحول صد و هشتاد درجه ای در رفتار برخی سیاستمداران ، تذکر چند نکته ضروری است:
1. رواج تجمل گرایی و اشرافی گری به عنوان یک فرهنگ عمومی، عمدتاً ناشی از رفتار گروه های مرجع و نیز نوع تبلیغات و فرهنگ سازی رسانه ها است و چند نتیجه مهم دارد.
مهمترین اثر رواج فرهنگ تجمل گرایی و اشرافی گری، احساس حسرت و کمبود در میان افراد و طبقات فرو دست جامعه است. احساسی که سرمایه اجتماعی را به شدت کاهش می دهد و می تواند سرچشمه انواع انحرافات و ناهنجاری های فردی و اجتماعی باشد.
علاوه بر این، گسترش روحیه چشم و هم چشمی و رفتارهای تجملاتی ، آن هم در مسایلی نظیر ازدواج، شرایط و امکان ازدواج را سخت تر کرده، باعث افزایش سن متوسط ازدواج می شود و خود یکسری آلودگی ها و ناهنجاری های روانی ـ اخلاقی را در جامعه گسترش می دهد.
علاوه بر همه اینها، رواج اشرافی گری و اسراف و تبذیر آن هم در جوامعی که از نظر اقتصادی دچار تنگناها و مشکلات جدی است و اقتصاد آن بر پایه کار و تولید نمی چرخد، فقر عمومی را تشدید می کند. چرا که اسراف و پر مصرفی، با کاهش از پس انداز حاصل می شود و جامعه ای که کمتر پس انداز می کند، مالاً کمتر سرمایه گذاری و کمتر تولید می کند و دچار «چرخه فقر» Poverty) (Cycle of می شود.
2- در نگاه دینی به موضوع تجمل گرایی و اسراف، باید یادآوری کرد که اولاً اسراف و تجاوز از اعتدال در مصرف، برای همه گناهی بزرگ محسوب می شود،چه مسئول و چه شهروند عادی. ثانیاً در مکتب سیاسی اسلام، اشرافی گری و زندگی پر زرق و برق برای مسوولان و سیاستمداران شدیداً نکوهش شده است.
در الگوی سیاسی ـ حکومتی اسلام، مقامات و مسوولان ارشد مملکتی باید سطح زندگی خود را در سطح طبقات محروم جامعه تنظیم کنند و از همنشینی با ثروتمندان و اشراف بپرهیزند . جالب اینکه ، هر چقدر مقام و مسوولیت بالاتر باشد، زندگی مسوول نظام اسلامی باید زاهدانه تر و ساده تر باشد بطوریکه حضرت علی (ع) در مقام رییس حکومت، زندگی خود را در سطح فقیرترین اقشار حکومت خود قرار داده بود.
کسیکه در جامعه اسلامی مسوولیت ارشد حکومتی به عهده می گیرد، نه تنها باید سطح زندگی شخصی و برخورداری های خود از مواهب دنیوی را به سطح اقشار محروم تنزل دهد، بلکه باید افراد خانواده خود را نیز به زندگی در سطح مردم فرودست جامعه ، عادت دهد. چرا که نظام اسلامی ، برای خانواده مسئول ارشد حکومتی هم وظایف و محدودیتهایی قایل شده است.
خلاصه اینکه دنیا طلبی، اشرافی گری، اسراف و برگزاری مراسم و جشن های پرزرق و برق و تجملاتی در الگوی رفتاری مسوولان نظام اسلامی جایی ندارد و هر کس بخواهد اشرافی زندگی کند و مراسم پرزرق و برق برای عروسی فرزندانش بگیرد، باید حداقل ، مسوولیت کلان حکومتی را رها کرده و به کسب و کار شخصی و یا مسوولیت جزء حکومتی بپردازد. به تعبیر حضرت علی (ع)، مسوولیت و حکومت، طعمه نیست، بلکه امانت است...(نامه 35 نهج البلاغه موسوم به عهدنامه مالک اشتر)
3 - همچنان که گفته شد، در اوایل پیروزی انقلاب تا پایان جنگ تحمیلی، اغلب مسوولان نظام ساده زیست بودند و به تبع آنها مردم نیز زندگی نسبتاً ساده ای داشتند و روحیه حرص و آز و دنیاطلبی به شکل و سطح فعلی در زندگی شخصی ایرانیان وارد نشده بود. در دهه اول انقلاب، به لحاظ شرایط جنگی کشور و همت دولت مردان وقت به ساده زیستی، شکاف درآمدها و ثروت ها کم و نسبتا محدود بود و به همین دلیل، شکایت از نداری و فقر نیز به شدت و گستردگی امروز نبود. جالب اینکه ا مروز، هم درآمد سرانه نسبت بهآن روزها بسیار بهتر شده و هم انواع رفاهیات و ملزومات نسبتاً زیبا و تجملاتی به خانه عموم ایرانیان راه پیدا کرده است.
با وجود برخورداری بهتر هم میهنان از تجهیزات و امکانات رفاهی نسبت به اوایل انقلاب ، اما طبقه متوسط ایرانی به وضوح بیشتر از دهه 60 از وضع خود می نالد. چرا؟ اقتصاددانان و جامعه شناسان، پاسخ این سوال را با ارایه مفهوم «فقر احساسی» (Psychological Poverty) داده اند.
فقر احساسی حالتی است که یک فرد یا خانواده، احساس می کند افراد یا خانواده های همسایه یا هم شان او وضع مالی و رفاهی بسیار بهتری نسبت به خودش دارند. این احساس، به فرد الغا می کند که جایگاه فعلی من (هر چقدر هم که ثروتمند و مرفه باشم) مناسب من نیست و من باید از رفاه و امکانات بالاتری برخوردار باشم ...
در سالهای اخیر، سریال های تلویزیونی ایران، قرعه کشی های لاتاری گونه بانک ها، رفتارهای تجملاتی و اشرافی گری مسوولان و دیگر گروههای مرجع و الگوی جامعه و بالاخره امکان واردات و عرضه کالاهای تجملاتی و از همه مهمتر ثروتمند شدن ناگهانی برخی افراد عادی« بدون کار و ابتکار » از جمله عوامل رشد پدیده ی «فقر احساسی» در جامعه ایران تلقی می شوند.
هنگام ابتلای یک جامعه به پدیده و بیماری «فقر احساسی» ؛ نکته مهم این است که همه از وضع خود گلایه مند و شاکی می شوند، چه فقرا، چه طبقه متوسط و چه طبقه مرفه و اتفاقاً طبقه متوسط و مرفه در جوامع مبتلا به فقر احساسی شایع، بیشتر از فقرا از وضع موجود گلایه دارند و ناراضی اند و برای بدست آوردن رفاهیات بیشر، بیشتر هم «حرص» می زنند چرا که به وضوح و به وفور می بینند افراد و خانواده های هم شان و هم سطح شان، چه سریع به رفاهیات و مادیات می رسند ...
پدیده فقر احساسی، در جامعه ایران که در آن انواع رانت ها وجود دارد، امکان ثروتمند شدن ناگهانی و بدون کار و ابتکار افراد ، مهیاست، سریعتر هم رواج می یابد و بسیاری از خانواده ها و افراد را مبتلا میکند و رنج می دهد.
4- در شروع دوران سازندگی، برخی مسوولان و مدیران ارشد دولت وقت عملاً ساده زیستی در زندگی شخصی و کاری را کنار گذاشته و علنا به تجملات و اشرافی گری روی آوردند. مسوولان دولت سازندگی در پاسخ به منتقدان به رواج اشرافی گری دولتی می گفتند: " مدیر دولتی باید خوب زندگی کند تا بتواند خوب برای مردم کار کند."
این استدلال برای توجیه اشرافی گری مسوولان، در ظاهر منطقی به نظر می رسد اما اشکال آن این است که وقتی یک مدیر دولتی از ساده زیستی دست کشید و تجملات و اشرافی گری دچار شد، در راهی وارد شده است که انتهایی ندارد.
ویژگی انسان این است که از ظواهر و مطامع دنیا سیر نمی شود و تعبیر بزرگان، مال دنیا، مانند آب دریا شور است، هرچه انسان بخورد، تشنه تر می شود. در واقع مدیری که وارد مسابقه اشرافیت و رفاه طلبی شد، نه تنها مردم و تکالیف اش را فراموش می کند، بلکه برای پاسخگویی به نیازهای فزاینده خود و خانواده اش، به سرعت در خطر سقوط به ناپاکی های مالی هم می افتد...
عجیب نیست که اختلاس و رانتخواری و مفاسد اقتصادی، که در دهه 60 تقریباً نادر بود، در دوره سازندگی به تدریج از گوشه و کنار قوه مجریه سربلند کرد .
شاید گفته شود مسوولان دولتهای غربی که بیشتر از مسوولان دوران سازندگی و فعلی در تجمل و رفاه زندگی می کنند، پس چرا سیستم حکومتی موفق غرب، مسوولان را از اشرافیگری نهی نمی کند؟
پاسخ این است که اولاً در غرب، مسوولان حکومتی از نظر درآمدها و ثروت های بدست آورده به شدت تحت پایش و مانیتورینگ رسانه ها و سیستم های نظارتی هستند و ثانیاً در برخی جوامع غربی هم (نظیر اسکاندیناوی و ژاپن و تا حدودی فرانسه) اشرافی گری و ریخت و پاش غیر متعارف مسوولان ارشد دولتی در زندگی خصوصی شان مقبول و پسندیده نیست و از نظر افکار عمومی ، زشت و ناروا هم تلقی می شود.
* * *
خلاصه اینکه در نظام اسلامی، مسوولان ارشد حکومتی و خانواده هایشان باید و باید ساده زیست باشند. هم نشینی با ثروتمندان، برگزاری مجالس پرزرق و برق شبیه ثروتمندان مسرف و مترف* ، برای مسئولان ارشد نظام اسلامی اکیدا نهی شده است.
در حال حاضر ، یکی از مهمترین خلاءها در قوانین و رویه های حکومتی ما، پایش مسوولان ارشد کشور، از انحراف از این حکم مهم نظام اسلامی است.
هر چند رفتار تجملاتی مسوولان، فرهنگ عمومی را بسوی تشریفات زاید سوق داده و جامعه ایران را شدیداً گرفتار "فقر احساسی" کرده است، اما برای جبران و اصلاح این وضع و تعبیه سیستم های نظارتی در قوانین و رویه های کشور هنوز هم دیر نشده است. پایش مداوم درآمد و ثروت و سطح زندگی و رفاه و حتی مراسم و جشن های خانوادگی مسوولان ارشد نظام، همت بلند قانونگذاران و مسوولان عالی رتبه کشوری را می طلبد. البته کسانی که خود به تجملات و دریافت هدایا و رفتن سفرهای تفریحی به خارج از محل بیت المال و ... آلوده نشده باشند.
خوشبختانه امروز برای تدوین و راه اندازی سیستم پایش مسئولان از نظر ابتلا به اشرافیگری ، زمان بسیار مناسبی است چراکه رئیس محترم دولت، خود در اعتقادات و رفتار و عمل ، ساده زیست است و سعی دارد مدیران و سیستم دولتی را هم از اشرافیگری و اسراف دور کند.
اگر سامانه پایش رفتاری مسئولان در نظام حکومتی ما تعبیه شود و مسوولان مترف و تجمل گرا رسوا شوند و افراد غیر ساده زیست نتوانند به مسوولیت بالا برسند، شاید دیگر شاهد ناهنجاری هایی نظیر لابی ها و حرص زدن ها برای گرفتن پست ارشد دولتی یا ورود به مجلس نباشیم.