شیطانپرستی
بچههای شیطان
نیروی انتظامی در مرحله دوم طرح امنیت اخلاقی با مدل موها و لباسهای گروههای شیطانپرست برخورد میکند.
اصلا انگار هر جا اسم شیطان میآید، «هراس» و «ابهام» را با خودش یدک میکشد. این بار هم دقیقا همینطور است؛ گویا شیطان و دار و دستهاش مرزهای کشور ما را پشت سر گذاشتهاند و به خیابانهای شهرهای ما هم راه پیدا کردهاند.
این دقیقا آن چیزی است که زنگهای خطر را به صدا درآورده؛ یعنی روی هراسانگیز و مخوف ابلیس. نیروی انتظامی اعلام کرده که در مرحله دوم طرح امنیت اخلاقی جامعه، با گروههای شیطانپرست و مدل موها و لباسهایی که نماد این گروههای انحرافی باشد، برخورد میکند.
از آن طرف خبر از دستگیری گروهی از جوانها در یک پارتی به گوش رسید که بنا بر گفته مسئولان، گروههای موسیقی شیطانپرست در آن حضور داشتند. همین شنبه هفته پیش هم بخش خبری22 شبکه3، گزارشی را از فعالیتهای گروههای شیطانپرست در انگلیس پخش کرد.
همه اینها باعث شد که برویم توی دل داستان شیطانپرستان و پرده از کار آنها کنار بزنیم؛ اینکه شیطانپرستی چیست؟ گروههای شیطانپرست کدامند؟ از کجا و چهجوری به وجود آمدهاند؟ چه میگویند؟ علائم و نمادهایشان چه شکلی است؟
سردمدارانشان چه کسانی هستند؟ چگونه میشود حساب شیطانپرستان را از گروههای مشابه جدا کرد؟ و...
چون انگار حتی آنهایی که لباسهای شیطانپرستان را در جامعه ما میپوشند، چندان اطلاعی از فلسفههای عجیب و غریب و جنایات و کارهایاین گروهها ندارند. البته در این شماره فقط به ریشههای شیطانپرستی در دنیا میپردازیم و در شمارههایبعد به سراغ این پدیده در ایران خواهیم رفت.
حتما شما هم وقتی پای فیلمهای هالیوودیای نشستهاید که شیطان یک پای آن است، از هیبت این اهریمن اندامتان بهلرزه افتاده است. در آنجا شیطان یک نیروی افسونگر ماورایی است که اجازه دخل و تصرف و اعمال نفوذ در هر کس و هر چیز را دارد؛ موجودی که گاه شکستناپذیر جلوه میکند و حتی برنده مطلق نابود ناشدنی است که اگر هم فعلا به هدفش نرسیده، در کمین خواهد نشست تا در آیندهای نزدیک کار را یکسره کند.
شیطان دیگر مانند قدیم یک تصور ذهنی صرف نیست؛ او دارای تصویر شده است؛ اهریمنی سرخ یا سیاهپوش با چنگکی چند شاخه در دست و گاه با دمی شبیه پیکان و فلش؛ ترکیبی که از کودکی در ذهنهای ما نقش بسته و در کارتونهایی مثل تام و جری -که با آن بزرگ شدهایم- هم وجود داشت.
این شیطان، برخلاف نگاه اسلامی، دیگر یک ابلیس مسخر و محدود و صرفا وسوسهگر نیست که در برابر خداوندگار عالم عددی نباشد بلکه یک قدرت است؛ قدرتی مرموز و مخوف که از سویی هراس و وحشت و از طرفی ابهام و حتی اسطوره با نامش گره خورده. چنین موجود ساختگی جان میدهد برای انواع تصورهای عجیب و غریب و تحریفها و اغراقهای کوچک و بزرگ.
او یک فرشته بود!
چنین تصورات باطلی فقط بحث امروز یا 3-2 قرن اخیر نیست بلکه به قدمت وجود بشر عمر دارد؛ تا آنجا که آیینهای ضالة شیطانپرستی در مصر و یونان باستان ریشه دارد و حتی در سنت مسیحیان ، شیطان موجودی است که به اعتقاد غلط آنها میتواند در مقابل خواست خداوند مخالفت کند و با اختیار تام خود، قادر است مبارزهطلب باشد.
دومین عقیده اشتباه آنها این است که او به انسان خدمت کرده و سبب شده انسان از میوه جاودانگی و دانایی و خرد بخورد و با خدا برابری کند و همین امر موجب شده انسان از بهشت برین به زمین زیرین رانده شود؛ و سوم آنکه ابلیس، مظلوم واقع شده است چرا که او هم فرشتهای بوده مانند دیگر ملائک (هرچند در فرهنگ اسلامی شیطان جن است نه ملک ولی در نگاه مسیحیت «او یک فرشته بود!»).
در بسیاری از شاخههای مسیحیت، شیطان (که به او در مسیحیت لوسیفر میگویند)، قبل از آنکه از درگاه خدا طرد شود، یک موجود روحانی یا فرشته بوده که در خدمت خداوندگار عبادت میکرده و به انسان گفته که میتواند خدا شود، و در نتیجه از بهشت عدن اخراج شده است.
همه این تصورات و پندارهای باطل است که برای ابلیس عظمت و حتی قداست به ارمغان آورده. هواداران شیطان آن را یک طرح و الگو میدانند؛ موجودی که از قبل از عالم هستی وجود داشته است؛ موجودی زنده و با چند وجه مشترک با طبیعت انسان.
مشق شیطان
هرچند اندیشههای باطل شیطانپرستانه همزاد بشر است اما برای نخستین بار توماس هاردینگ در سال 1565 در کتاب «تکذیب یک کتاب» واژه شیطانپرستی را علیه مارتین لوتر و پیروانش بهکار برد. لفظی که در قرون17 و 18 میلادی تشدید شد؛ تا آنجا که در برخی کشورهای غربی، شیطانپرستی به صورت یک رسم ظهور پیدا کرد که به مخالفت با دینهای ابراهیمی و خداهایشان میپرداخت.
آنچه قبل از هر طبقهبندی و توضیح دیگری ضروری است، توضیح معنا و قلمرو شیطانپرستی است؛ چرا که در بسیاری موارد، باعث تصورات و پندارهای اشتباه شده و بسیاری را به خطا و خلط مبحث انداخته، جوری که مثل خیلی از چیزهای دیگر در جامعه ما نتیجهاش شده است قضاوت مطلق سیاه و سفید.
بعضیها اساسا زیرآب آن را زدهاند و بعضیها هم حوزه آن را تا جایی که توانستهاند گستردهاند. شناخت گروهها و افکار و عقاید شیطانپرستان به ما کمک میکند که آنها را از گروههایی که از شبیهسازیهای شیطانی استفاده میکنند ولی از نظر ریشهها و باورهای اعتقادی متفاوتند، جدا کنیم؛ گروههایی که بیشتر موزیکال هستند، نمایشهای مختلف اجرا میکنند و کمابیش در عالم هم طرفداران قابل توجهی خصوصا در میان جوانان دارند.
در حالی که شیطانپرستی نوین عمری حدود 40سال دارد و هوادارانش در سراسر عالم بسیار انگشتشمارند. بیشترینشان در کشورهایی مثل ژاپن، آمریکا، آلمان و کشورهای اروپایی حوزه اسکاندیناوی دیده میشوند.
البته در میان خود شیطانپرستان هم تندروهای افراطیای پیدا میشوند که به هر کار شیطانی وحشیانه و بیمنطقی دست میزنند؛ کارهای بیشرمانهای مثل قربانیکردن دختران باکره و کودکان، جنایات جنسی، کشتن مسافران مترو در ژاپن، خودسوزی دستهجمعی.
اگر بخواهیم با یک نگاه کاربردی معنا و قلمرو شیطانپرستی را مشخص کنیم، 3 حالت قابل تصور است: اول یک نگاه دقیق و تخصصی است که فقط گروههای خاص را مشخص میکند که به آنها اشاره خواهیم کرد. دوم یک قلمروی عامتر که اضافه بر گروههای خاص شیطانپرستی، کلیه گروههای موسیقی و مشابه را هم شامل میشود و سوم معنای کاملا وسیع آن که هر گروه غیرالهی و هر جمعیت غیرخداپرست را دربرمیگیرد.
برخلاف تصور معمول که شیطانپرستان، شیطان را خدای خود دانسته و او را میپرستند، آنها خودپرستند؛گویی شاخهای از اومانیسم (انسانمحوری) که تنها برای شیطان جایگاه غلوآمیز جادوگری قائل هستند. شیطانپرستان به 4گروه تقسیم میشوند:
1 – شیطانپرستی سنتی (دینی):شاید با خودتان بگویید شیطانپرستی دینی که پارادوکس است! هرچند حق با شماست ولی اتفاق افتاده است. پیروان این گروه باطل میگویند شیطانپرست اول باید یک قانون ماوراءالطبیعی که در آن یک یا چند خدا تعریف شده است را بپذیرد و بعد به شیطان و قدرتش ایمان بیاورد.
طیف این گروه از ادیان قدیمی مصر باستان با الهههای باستانی (بهعنوان مثال مارس-خدای جنگ) هستند تا شیطانپرستانی که ادعای پرستش خدای اصلی را دارند. مریدان این گروه خود را بهتر از هر خدای دیگری، دارای قدرت تشخیص خوب از بد میدانند.
2 – شیطانپرستی معاصر (فلسفی):این جماعت جدید بزرگترین شرط رستگاری را برتری مادیشان نسبت به دیگران میدانند. آنها زندگی بعد از مرگ و باورهای دینی و معنوی و اخلاقی را بهشدت نفی میکنند و میگویند هر شخص خودش خدای خودش است. آنها فلسفه عقلانی را خوار میدانند و با دید ترس به مسائل ماوراءالطبیعی نگاه میکنند.
3 - شیطانپرستی لاویی:اینها بر مبنای فلسفه آنتوان لاوی که در کتاب «انجیل شیطان» و دیگر آثارش آمده، تشکیل شدهاند. «شیطان» در نظر لاوی موجودی مثبت است. آنها هم خود را خدای خود میدانند و تعالیم خداجویانه کلیساها را مسخره میکنند.
یک شیطانپرست لاوی مدعی آن است که کسانی که خودشان را شیطانپرست میدانند، نباید به طرز فکر هیچ گروه خاصی وفادار بوده و آنها را از لحاظ اخلاقی قبول داشته باشند.
4 - شر پرستان:این فرقه از شیطانپرستان، ریشه در دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا دارد. آنها بهشدت افراطی و غیرانسانی عمل میکنند. کارنامه آنها مملو است از اعمالی از قبیل «خوردن نوزادان»، «قربانی کردن دختران باکره» و «نفرت از مسیحیان».
از آنجا که شیطانپرستی ریشه در باورهای تحریفشده مسیحیت دارد، این معضل بیشتر در جوامع مسیحی و لائیک بهچشم میخورد و جالب است بدانید بیشترین انتقادات به شیطانپرستی از طرف خود مسیحیان است.
نشانههای شیطان
اینها نمادهای معروف گروههای شیطانپرستی است؛ نمادهایی که ممکن است روی بعضی لباسها ببینید و بدون اطلاع از فلسفهشان، آنها را بپوشید.
ستاره 5 پر وارونه
در مراسم مخفیانه جادوگران برای احضار ارواح شیطانی استفاده میشود. شکل ظاهری این ستاره برای شیطانپرستان به صورتی است که 2 رأس ستاره به طرف بالاست. در این نشانه شیطان مهم نیست دایرهای دورش باشد یا نه.
بافومت
این خدای شیطانی و علامت شیطانیاش که بهعنوان شناسه روی ماشین هواداران زده میشود، در جواهر فروشیها هم زیاد است. رسم شده سنگتراشان بر دل سنگ آن را بتراشند تا خانه مریدان بیعلامت نماند!
در جادوگری استفاده میشود و برای آنها نشانگر عناصر آب، خاک، آتش و روح اطراف آنهاست.
ستاره 6 پر
این ستاره داوود نیست بلکه یکی از رایجترین علائمی است که در نیروهای شیطانی و جادو از آن استفاده میشود.
آدجت
این هم علامت لوسیفر(پادشاه جهنم!)، اشک زیرچشم هم نماد محیط محزون و افسرده اطرافش است.
پایگاه و پرتگاه شیطان
در میان مراکز پاتوقهای شیطانپرستان 2 جا از همه مهمتر است:
1 - کلیسای شیطان (Church of Satan): اولین سازمان فلسفی برای معتقدین به مبادی فلسفی شیطانپرستی است که توسط آنتوان لاوی در ۳۰آوریل ۱۹۶۶ در سانفرانسیسکو تاسیس شد.
2 - معبد ست (Temple of Set): ست نام یکی از خدایان مصر باستان است و این معبد یکی از مخوفترین، مشهورترین و مخفیترین سازمانهای شیطانپرستی است. معبد ست اولین جامعه مخفیای است که ادعای رهبری جهانی «طریقت دست چپ» در جهان را دارد. تعالیم آن شامل فلسفه شیطان و تمرینات سحر است.
معبد ست در سال۱۹۷۵ توسط مایکل آکینو در سانفرانسیسکو بنیانگذاری شد. او و گروهی دیگر از کشیشان کلیسای شیطان بهخاطر اختلافات فلسفی و مدیریتی و همچنین به خاطر فساد موجود در کلیسای شیطان، از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشکیل دادند.
تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست:
بارزترین تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست مربوط به مفهوم شیطان است. معتقدین به کلیسای شیطان (C.O.S)، که سیتنیست (Saitanist) نامیده میشوند، بر این باورند که شیطان موجودی نمادین است و وجود خارجی ندارد.
آنها از شیطان برای نشان دادن توجهات خود و به استهزا گرفتن مسیحیت بهره میگیرند. در حالی که پیروان معبد ست که ستیانس (Setians) نامیده میشوند، معتقدند که شیطان واقعی وجود دارد و به آن «پادشاه تاریکی» میگویند. آنها او را «ست؛ پادشاه حقیقی تاریکی» مینامند. سیتن (Satan) نامی است که از انجیل به عنوان پادشاه تاریکی گرفته شده ولی ست (Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در مصر باستان است.
لعنت به خودشان!
درست مثل مفهوم گناه است. مفهوم بدی یا چیزهای دیگر نظیر این؛ چیزهایی که از همان روز اول آفرینش، روح آدم را خراش میداده و میتراشیده و نابود میکرده. مفهوم «شیطان» و وجود شر، از همان ابتدا با پسر آدم بوده است.
اینکه شیطان وجود دارد؟ ندارد؟ چه کار میکند؟ چه کار میخواهد بکند؟ چه کار میخواهد و نمیتواند بکند؟ چرا شیطان، شیطان شد؟ و چیزهایی نظیر اینها، از سؤالاتی بوده که به قول آن اساماس بیمزه، شبها نمیگذاشته آدمها راحت بخوابند. در قدیمیترین متنهای تاریخی – مثل گیلگمش – یا در همین داستانهای امروزی، خیلی جاها سروکله شیطان، اهریمن، ابلیس، لوسیفر – یا به قول تالکین «ملکور» - پیدا میشود.
خلاصه که شیطان، خیلی قبل از اینکه این گروههای عجیب و غریب پیدایشان بشود، توی ذهن و زندگی بشر بود. منتها آن موقع شیطان، شیطان بود؛ یا داشت پسر آدم را وسوسه میکرد یا توطئهای علیه خوبی تدارک میدید. یعنی چیزی غیر از این 2 تا نبود؛ شیطان، شیطان بود.
اینجوری نبود که شیطان مفهومی باشد برای اینکه کسی یا کسانی هر کاری دلشان خواست بکنند و از زیر بار همه مسئولیتهای اجتماعی و اخلاقی شانه خالی کرده و آخرش هم کثافتکاریشان را بیندازند گردن شیطان. آن موقع هنوز گروههای مثلا شیطانپرست در کار نبودند و شیطان وسیله نشده بود؛ شیطان خودش یک موجود سیاه و شرور بود؛ درست برخلاف حالا که آدمهایی (آدمهایی؟!) پیدا شدهاند که از شیطان هم سیاهکارتر هستند.
حکایتی هست که میگوید یک بابایی میخواست کار خلافی بکند، رفت و یک نقشه حسابی برای کارش ریخت و طرحش را اجرا کرد. چند وقت بعد، یاد آن نقشه و آن خلاف افتاد، شرمنده شد و «لعنت بر شیطان»ی حواله کرد. شیطان هم ظاهر شد و گفت «لعنت بر خودت! من عقلم به آن نقشه تو نمیرسید!».
حالا حکایت این گروههای شیطانپرست هم همین است. برای اهداف خودشان رفتهاند کاری را که تا دیروز مخصوص شیطان بوده (وسوسه) به عهده گرفتهاند و اسم خودشان را هم گذاشتهاند پرستنده شیطان. واقعا که لعنت به خودشان!
منبع: همشهری
منبع: http://www.tebyan.net